🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اشکی چکید از چشمی و یک گونه تر شد
پایی به راهی رفت و عشقی بی ثمر شد
یک آسمان ابری و بغضی شکسته
باران گرفت و اشک مردی مستتر شد
یک پنجره شد باز و گیسویی پریشان
از شاخه های نسترن آشفته تر شد
یک مرد ، یک راه بلند و بغض و تردید
یک سایه از مردی که آن شب در به در شد
دنبال سایه چشم های دختری رفت
اشکی چکید از چشمی و یک گونه تر شد
ابر دوتا چشم سیه تا صبح بارید
یک شهر از داغ غم شبگرد خبر شد
محمد رضا شرعی
شبگرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اسفند 7, 1401
درودبرشما جناب شرعی عزیزوارجمند
غزل زیبائیست .
دستمریزاد.
به نظرم دربیت دوم مصراع اول
(که) سهوا ازقلم اقتاده است.
موفق وپویا باشید.
🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 8, 1401
استاد ارجمندم
جناب یغمایی عزیز
سپاس از دقت نظرتان
سپاس از محبت شما
خوشحالم که مورد پسند واقع شد .
پاسخ
اسفند 7, 1401
سلام.
دلتنگتان بودم
عالی ست
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
اسفند 8, 1401
استاد ارجمندم
ادیب فرهیخته
لایق این همه لطف نیستم
پایان سال است و گرفتاری های خاص خودش
که به دعای شما بزرگان بر طرف خواهد شد
دست بوستان هستم
سایه ی مهرتان بی خزان
پاسخ
بستن فرم