بر سنگهای سردِ منقّش
افسوسِ دیوِ جنگلِ ابر است
وردِ زبانِِ تلخِ گلایول ها
پانزده واژه ( همراه با حروف اضافه ) شاکله ی این شعر را بنا نموده اند که در سه سطر گسترده شده است و لذا مناسب ترین جوانب را برای عرضه ی شعری کوتاه و مفید دارد
آن هم در محتوایی که بسیار جای حرف و حدیث دارد ولی شاعر به اتکای تجربه و مهارت بالای خویش شروع و پایان را بی رحمانه برگزیده است و برای تأثیرگذاری بیشتر و آنی تر شعر تصویری از هسته ی واقعی ماجرا را به نقش می کشد.
سنگ ، سرد ، منقش ، افسوس ، گلایول
که نیمی از واژگان نمایان شعر را تشکیل می دهند و از لحاظ معنایی بار هشتاد در صد آن را بر دوش دارند در نگاه اول ذهن را به سوی مرگ و لوازم جانبی آن سوق می دهند اما نیم دیگر واژگان می شوند ؛
دیو ، جنگل ، ابر ، زبان ، تلخ
که این واژگان نیز اگر چه به تنهایی بیشتر خنثی می نمایند یا مانند ابر و جنگل مثبت ولی در هنگام ترکیب با هم ، در مهربان ترین حالت خویش هم دارای بار و احساسی منفی هستند که فضای شعر را بیشتر و بیشتر به سمت تاریکی و سرما می برد و این درست همان اتفاقی ست که شاعر از آغاز به دنبال آن بوده است فضایی که به دلیل دو واژه ی منقش و دیو دارای بعد و عمقی تاریخی و اساطیری نیز شده است و بیان گر شمول معنای مورد نظر ش در طول تاریخ بوده است.
شعر به شدت نمادین است و هر کدام از کلمات و ترکیبات را می توان هم به صورت مجزا و فارغ از شعر و هم در محل وظیفه ی خویش واشکافی کرد.
در مستقیم ترین حالت می توان این گونه گفت که ؛ گلایول ها ( ی روی قبر ها ) گواهی می دهند که خشکی و تاریکی در جنگل پر از باران نعمت ، حسرتی ست ماندگار در تاریخ اما اگر همین معنا را نیک تر بنگریم می بینیم که شاعر درست عکس آن را گواهی می دهد استخباری انکاری که با بیان خبری خلاف آن را اراده کرده است و با ذکر طول تاریخ به زمان حال اشاره می کند و با ذکر افسوس به خواسته ی دیو نظر دارد پس خواسته ی دیو که خشکی است و تاریکی تا همین حوالی ما افسوسی بیش نبوده است ولی امروز این افسوس دارد به تجربه بدل می شود تجربه ای که سرایندگان عینیت آن گلایول هایی هستند که مرگ را نمایان می کنند.
این شیوه ی بررسی را می توان با گسترش بیشتر به سمت انسان و جوامع انسانی نیز سوق داد و جنگل ابر را جامعه ای دانست که پیش تر ها دشمنان اش حسرت فتح آن را داشتند ولی این روزها حتی خاک و سنگ اش را هم به توبره کشیده و می برند .
درود بر دوست یا بهتر بگویم استاد ناشناس گرامی
که البته قلمی آشنا و دوست داشتنی در نقد و تحلیل اشعار دارند
و سپاس از این که مجددا وقت شریفتان را به این صفحه اختصاص دادید
خوشحالم که شعر را دوست داشتید و تحلیل زیبایتان را به اشتراک گذاشتید
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
نظرها28 
اسفند 6, 1400
بر سنگ هایِ سردِ منقّش
دشنام بر دیوِ جنگل است
وردِ زبانِ تلخِ گلایول ها …
سلام و احترام
نه بعید می دانم که هرگز دشنامی باشد بر زبان گلایولها
شاید بتوانم بگویم
افسون دیو جنگل ابر است …
باید فکر کنم
سپاس از حضور ارجمند و نقدتان
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
با درودی دیگر
وآرزوی سلامت برایِ عزیزِ سایت و نزدیکان بزرگوارشان
جایِ گُل کجاست ؟
باغ باغچه گلدان
وافسوس ، که ، برمزار
و افسوس که
بر سنگ هایِ سردی منقّش
… این سرودۀ کوتاه بقدری زیبا وگویاست
که به راحتی نمی توان در واژگان آن تغییری انجام داد
وهر سطر حکایتِ خوداش را دارد
بسیار دوست داشتم
بر سنگهای سردِ منقّش
افسوسِ دیوِ جنگلِ ابر است
وردِ زبانِ تلخِ گلایول ها
سلام
شعرهای شما کلاس درسی ست البته برای ما که سپید را دوست داریم ولی قادر به سرایش در این قالب نیستیم
بعنوان یک شاگرد از استاد سوال می شود
اگر بگوییم :
وردِ زبانِ تلخِ گلایول ها
افسوسِ دیو جنگلِ آه است
بر سنگهای سردِ منقّش
سلام استاد خراسانی گرانقدر
سپاسگزارم از لطف حضورتان
خیلی برایم جالب بود که شما از کلمۀ آه در شعر استفاده کردید چون من ابتدا می خواستم عنوان شعر را آه بگذارم ولی دیدم در عنوان چند شعرم این کلمه وجود دارد لذا منصرف شدم
در مورد کل ساختار و ترکیب شعر حقیقتا چون دیشب از یک طرف بخاطر باقیماندۀ دردهای کرونایی که هر از گاه شدت می گیرد، و از یک طرف بخاطر ناراحتی شدید از قطعی و نویز شدید اینترنت وسط کنفرانس علمی روز گذشته ام بیدار بودم و نزدیکی های صبح گفتم سعی کنم شعری بنویسم و ذهنم را از این موضوع منحرف کنم و این سه خط را نوشتم و همان موقع به سایت فرستادم لذا فکر می کنم باید در شرایط بهتری روی تک تک کلمات و سطرها فکر کنم
از دریافت نگاه و نقد شما به ترتیب سطرها و نیز جایگزینی کلمۀ آه به جای ابر نیز بسیار سپاسگزارم و حتما به آن هم فکر خواهم کرد.
سلام بانو نوری ارجمند
◇◇◇
اگرچه به دلیل مشغله آخر سال توفیق ندارم به تک تک صفحات سر بزنم
اما صفحات شما را حدالامکان مطالعه می کنم
و بابت تاخیر عذر خواهم
◇◇◇
حق با شماست
وقتی جنگل ابر تخریب شود
زندگی مردم نیز به خطر می افتد
◇◇◇
روزگاران بهاری
و توفیقات شما ادامه دار باد
🌿🌺
سلام جناب حسنی گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضورتان
“نامه ای به چخوف” در بخش مطالب اینجانب امروز منتشر شده است. چنانچه مایل بودید مطالعه بفرمایید. با سپاس فراوان.
درودها مهر بانو سرکار خانم نوری. سروده ای کوتاه و پر محتوی خواندم از تراوش اندیشه زلال و قلم توانایتان.
آرزوی عافیت کامل و دلی شاد بهمراه عزیزانتان برایتان دارم.
ضمنا به صفحه مطالبتان نیز سرک کشیدم و بهره مند شدم.
🌷🌷🌷
اسفند 13, 1400
بر سنگهای سردِ منقّش
افسوسِ دیوِ جنگلِ ابر است
وردِ زبانِِ تلخِ گلایول ها
پانزده واژه ( همراه با حروف اضافه ) شاکله ی این شعر را بنا نموده اند که در سه سطر گسترده شده است و لذا مناسب ترین جوانب را برای عرضه ی شعری کوتاه و مفید دارد
آن هم در محتوایی که بسیار جای حرف و حدیث دارد ولی شاعر به اتکای تجربه و مهارت بالای خویش شروع و پایان را بی رحمانه برگزیده است و برای تأثیرگذاری بیشتر و آنی تر شعر تصویری از هسته ی واقعی ماجرا را به نقش می کشد.
سنگ ، سرد ، منقش ، افسوس ، گلایول
که نیمی از واژگان نمایان شعر را تشکیل می دهند و از لحاظ معنایی بار هشتاد در صد آن را بر دوش دارند در نگاه اول ذهن را به سوی مرگ و لوازم جانبی آن سوق می دهند اما نیم دیگر واژگان می شوند ؛
دیو ، جنگل ، ابر ، زبان ، تلخ
که این واژگان نیز اگر چه به تنهایی بیشتر خنثی می نمایند یا مانند ابر و جنگل مثبت ولی در هنگام ترکیب با هم ، در مهربان ترین حالت خویش هم دارای بار و احساسی منفی هستند که فضای شعر را بیشتر و بیشتر به سمت تاریکی و سرما می برد و این درست همان اتفاقی ست که شاعر از آغاز به دنبال آن بوده است فضایی که به دلیل دو واژه ی منقش و دیو دارای بعد و عمقی تاریخی و اساطیری نیز شده است و بیان گر شمول معنای مورد نظر ش در طول تاریخ بوده است.
شعر به شدت نمادین است و هر کدام از کلمات و ترکیبات را می توان هم به صورت مجزا و فارغ از شعر و هم در محل وظیفه ی خویش واشکافی کرد.
در مستقیم ترین حالت می توان این گونه گفت که ؛ گلایول ها ( ی روی قبر ها ) گواهی می دهند که خشکی و تاریکی در جنگل پر از باران نعمت ، حسرتی ست ماندگار در تاریخ اما اگر همین معنا را نیک تر بنگریم می بینیم که شاعر درست عکس آن را گواهی می دهد استخباری انکاری که با بیان خبری خلاف آن را اراده کرده است و با ذکر طول تاریخ به زمان حال اشاره می کند و با ذکر افسوس به خواسته ی دیو نظر دارد پس خواسته ی دیو که خشکی است و تاریکی تا همین حوالی ما افسوسی بیش نبوده است ولی امروز این افسوس دارد به تجربه بدل می شود تجربه ای که سرایندگان عینیت آن گلایول هایی هستند که مرگ را نمایان می کنند.
این شیوه ی بررسی را می توان با گسترش بیشتر به سمت انسان و جوامع انسانی نیز سوق داد و جنگل ابر را جامعه ای دانست که پیش تر ها دشمنان اش حسرت فتح آن را داشتند ولی این روزها حتی خاک و سنگ اش را هم به توبره کشیده و می برند .
پاسخ
اسفند 13, 1400
درود بر دوست یا بهتر بگویم استاد ناشناس گرامی
که البته قلمی آشنا و دوست داشتنی در نقد و تحلیل اشعار دارند
و سپاس از این که مجددا وقت شریفتان را به این صفحه اختصاص دادید
خوشحالم که شعر را دوست داشتید و تحلیل زیبایتان را به اشتراک گذاشتید
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
بر سنگ هایِ سردِ منقّش
دشنام بر دیوِ جنگل است
وردِ زبانِ تلخِ گلایول ها …
با احترام
پاسخ
اسفند 6, 1400
سلام و احترام
نه بعید می دانم که هرگز دشنامی باشد بر زبان گلایولها
شاید بتوانم بگویم
افسون دیو جنگل ابر است …
باید فکر کنم
سپاس از حضور ارجمند و نقدتان
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
با درودی دیگر
وآرزوی سلامت برایِ عزیزِ سایت و نزدیکان بزرگوارشان
جایِ گُل کجاست ؟
باغ باغچه گلدان
وافسوس ، که ، برمزار
و افسوس که
بر سنگ هایِ سردی منقّش
… این سرودۀ کوتاه بقدری زیبا وگویاست
که به راحتی نمی توان در واژگان آن تغییری انجام داد
وهر سطر حکایتِ خوداش را دارد
بسیار دوست داشتم
شاد کام باشید
پاسخ
اسفند 6, 1400
درود و سپاس از مهر حضورتان
و سپاسی دیگر و بیشتر بابت بیان دیدگاهتان نسبت به واژگان و سطرها
امید که شما و عزیزانتان نیز هماره تندرست و شادکام باشید
با درود بیکران
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
درود بانوی ادیب
زیباوپرمعنی
احسنتم
🌹🌹🌹
پاسخ
اسفند 6, 1400
درود و سپاس از مهر حضورتان جناب یغمایی گرانقدر 🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
بر سنگهای سردِ منقّش
افسوسِ دیوِ جنگلِ ابر است
وردِ زبانِ تلخِ گلایول ها
سلام
شعرهای شما کلاس درسی ست البته برای ما که سپید را دوست داریم ولی قادر به سرایش در این قالب نیستیم
بعنوان یک شاگرد از استاد سوال می شود
اگر بگوییم :
وردِ زبانِ تلخِ گلایول ها
افسوسِ دیو جنگلِ آه است
بر سنگهای سردِ منقّش
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
اسفند 6, 1400
سلام استاد خراسانی گرانقدر
سپاسگزارم از لطف حضورتان
خیلی برایم جالب بود که شما از کلمۀ آه در شعر استفاده کردید چون من ابتدا می خواستم عنوان شعر را آه بگذارم ولی دیدم در عنوان چند شعرم این کلمه وجود دارد لذا منصرف شدم
در مورد کل ساختار و ترکیب شعر حقیقتا چون دیشب از یک طرف بخاطر باقیماندۀ دردهای کرونایی که هر از گاه شدت می گیرد، و از یک طرف بخاطر ناراحتی شدید از قطعی و نویز شدید اینترنت وسط کنفرانس علمی روز گذشته ام بیدار بودم و نزدیکی های صبح گفتم سعی کنم شعری بنویسم و ذهنم را از این موضوع منحرف کنم و این سه خط را نوشتم و همان موقع به سایت فرستادم لذا فکر می کنم باید در شرایط بهتری روی تک تک کلمات و سطرها فکر کنم
از دریافت نگاه و نقد شما به ترتیب سطرها و نیز جایگزینی کلمۀ آه به جای ابر نیز بسیار سپاسگزارم و حتما به آن هم فکر خواهم کرد.
با درود بیکران
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
نگاه مردمت آشوبگر باد
بلا از چشم مستت بر حذر باد
الهی هیچگاه کسالتی وجود دخت هنر را نیازارد
ما تنها در مکتب شما شاعر عالیقدر می آموزیم.
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
اسفند 6, 1400
درودی دوباره استاد خراسانی ارجمند
سپاس از مهر و همدلیتان
امید که شما استاد گرانقدر نیز هماره در صحت و سلامت باشید و از محضرتان بیاموزیم
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
سلام و احترام استادبانو نوری
حتما روی شعرتان فکر خواهم کرد ،مطمئنا حرفهایی دارد برای گفتن
فعلا
🌹🌹🌹
پاسخ
اسفند 6, 1400
سلام جناب آزادبخت گرانقدر
سپاسگزارم از مهر حضورتان
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
درود بر شما مهربانو نوری
چیزی که در سرودههای شما بی اندازه دوست دارم آزادی خیال است
پایدار باشید🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 6, 1400
سلام بانو آهن عزیزم
سپاس از مهر حضور و دریافت دیدگاه ارجمندتان
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 7, 1400
سلام بانو نوری ارجمند
◇◇◇
اگرچه به دلیل مشغله آخر سال توفیق ندارم به تک تک صفحات سر بزنم
اما صفحات شما را حدالامکان مطالعه می کنم
و بابت تاخیر عذر خواهم
◇◇◇
حق با شماست
وقتی جنگل ابر تخریب شود
زندگی مردم نیز به خطر می افتد
◇◇◇
روزگاران بهاری
و توفیقات شما ادامه دار باد
🌿🌺
پاسخ
اسفند 7, 1400
درودها استاد معصومی گرانقدر
باعث خرسندی و افتخار من است که میزبان نگاه و حضور
ارجمند و گرمتان هستم
سپاس بسیار که به رغم تمام مشغلهها به این کلبه کوچک تشریف میآورید
و سپاسی دیگر بابت دریافت تحلیل زیبایتان از شعر
زنده و پاینده باشید به مهر و لطف الهی
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 8, 1400
بر سنگهای سردِ منقّش
افسونِ دیوِ جنگلِ ابر است
وردِ زبانِ تلخِ گلایولها
کوتاهی زیبا بانو نوری عزیزم
درودها برشما 🌺🌺♥️♥️
پاسخ
اسفند 8, 1400
درودها و سپاس از مهر حضورتان
بانو حسینی عزیزم
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 8, 1400
درود مهربان بانو نوری عزیز
کوتاهِ عمیقتان ، عجیب به دل نشست
درود بر قلم شما
👏🌱🌹
پاسخ
اسفند 8, 1400
درود و سپاس از مهر حضورتان بانو جلیلپور عزیز
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 8, 1400
درود ها زیبا بود قلمتان مانا🌹
پاسخ
اسفند 8, 1400
سلام جناب حسنی گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضورتان
“نامه ای به چخوف” در بخش مطالب اینجانب امروز منتشر شده است. چنانچه مایل بودید مطالعه بفرمایید. با سپاس فراوان.
پاسخ
اسفند 9, 1400
درودها بانوی زیباقلم
کوتاهی،طوفانی دستمریزاد عزیز
پاسخ
اسفند 11, 1400
درودها مهر بانو سرکار خانم نوری. سروده ای کوتاه و پر محتوی خواندم از تراوش اندیشه زلال و قلم توانایتان.
آرزوی عافیت کامل و دلی شاد بهمراه عزیزانتان برایتان دارم.
ضمنا به صفحه مطالبتان نیز سرک کشیدم و بهره مند شدم.
🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 11, 1400
درود و سپاس از مهر حضورتان جناب یگانه گرانقدر
و سپاسی دیگر بابت دریافت نظر گرامیتان
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 13, 1400
درود بر شما
پاسخ
اسفند 13, 1400
درود و سپاس از حضورتان
🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 20, 1400
زیبا نقش زدید درود فراوان👏👏👏
پاسخ
بستن فرم