🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بر خاک ِ جدي ايستادم …

(ثبت: 208504)

بر خاکِ جدی ایستادم
و خاک، به‌سانِ یقینی
استوار بود.

به ستاره شک کردم
و ستاره در اشکِ شکِ من درخشید.

 

و آنگاه به خورشید شک کردم که ستارگان را
همچون کنیزکانِ سپیدرویی
در حرم‌خانه‌ی پُرجلالش نهان می‌کرد.

 

 

دیوارها زندان را محدود می‌کند،
دیوارها زندان را محدودتر نمی‌کند.

 

میانِ دو زندان
درگاهِ خانه‌ی تو آستانه‌ی آزادی‌ست،
لیکن در آستانه
تو را
به قبولِ یکی از این دو
از خود اختیاری نیست.

 

۱۳۳۶

 

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا