🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

الحكایة و التمثیل : رفت شبلی ابتدا پیش جنید

(ثبت: 186658)

رفت شبلی ابتدا پیش جنید

گفت هستم پای تا سر جمله قید

می چنین گویند در هر کشوری

کاشنائی را تودادی گوهری

یا ببخش و گوهرم همراه کن

یا نه بفروش و مرا آگاه کن

گفت اگر بفروشم این گوهر ترا

چون بها نبود کند مضطر ترا

ور ببخشم چون دهد آسانت دست

قدر نشناسی و گردی خودپرست

لیک همچون من قدم از فرق کن

خویش در بحر ریاضت غرق کن

تادران دریا بصبر و انتظار

آیدت آن گوهر آخر با کنار

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا