🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

الحكایة ‌و التمثیل : بود آن دیوانهٔ از عشق مست

(ثبت: 186529)

بود آن دیوانهٔ از عشق مست

کرد بر بالای خاکستر نشست

هر زمانی باز میخندید خوش

استخوانی باز میرندید خوش

سایلی گفتش که هین برگوی حال

گفت درخون گشتهام هفتاد سال

تا مرا بر روی خاکستر نشاند

چون سگم با استخوان بردر نشاند

گرچه چون سگ نیست ره سوی ویم

خوشدلم چون هم سگ کوی ویم

یک اضافت گر ازو حاصل کنی

جان خود را تا ابد کامل کنی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا