🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

الحكایة ‌و التمثیل : شد مگر معشوق طوسی ناتوان

(ثبت: 186621)

شد مگر معشوق طوسی ناتوان

در عیادت رفت پیشش یک جوان

فاتحه آغاز کرد آنجایگاه

تا دمد بادی بران مجنون راه

گفت اگر دادم بخواهی داد تو

چون بخوانی بر حق افکن داد تو

هیچ درخور نیست این درویش را

جمله او را بایدم نه خویش را

هرچه هست و بود خواهد بود نیز

هست اورا جمله زیبا و عزیز

نقد بود آنجا همه چیزی ولیک

بندگی و ذل میبایست نیک

لاجرم در قالب آدم دمید

بندگی رادر خداوندی کشید

شور در بازار عالم اوفکند

جملهٔ‌آفاق در هم اوفکند

صد جهان بد پر خداوندی بزور

از جهان بندگی برخاست شور

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا