🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

المقالة السادس عشر : پسر گفتش که هرگز آدمی زاد

(ثبت: 181513)

پسر گفتش که هرگز آدمی زاد

ندیدم ز آرزوی ملک آزاد

نمی‌دانم من از مه تا بماهی

کسی را کو نخواهد پادشاهی

کمال ملک نتوان داد از دست

که بهر ملک تن جان داد از دست

نکو گفت آن حکیم مشتری فش

که گر شاهی بوَد روزی بوَد خوش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا