🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۱۲ – از دفتر دوم سلسلةالذهب در خلق اسماء باری و پیداش عشق

(ثبت: 161793)

بشنو، ای گوش بر فسانهٔ عشق!

از صریر قلم ترانهٔ عشق!

قلم اینک چو نی به لحن صریر

قصهٔ عشق می‌کند تقریر

عشق، مفتاح معدن جودست

هر چه بینی، به عشق موجودست

حق چو حسن کمال اسما دید

آنچنان‌اش نهفته نپسندید

خواست اظهار آن کمال کند

عرض آن حسن و آن جمال کند

خواست تا در مجالی اعیان

سر مستور او رسد به عیان

چون ز حق یافت انبعاث این خواست

فتنهٔ عشق و عاشقی برخاست

هست با نیست، عشق در پیوست

نیست، ز آن عشق، نقش هستی بست

سایه و آفتاب را با هم

نسبت جذب عشق شد محکم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا