🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۱۸ – شیخ شمس الدین تبریزی شیخ اوحدالدین کرمانی را قدس الله سرهما دید که در هنگامه های دمشق می گردید از وی پرسید که در چه کاری گفت آفتاب را در طشت آب می بینم گفت اگر بر قفا دمل نداری چرا بر آسمانش نمی بینی

(ثبت: 161198)

شمس تبریز دید کاوحد دین

کرده نظاره بتان آیین

در دمشق از هوای غمزه زنان

گرد هنگامه هاست طوف کنان

سر بدو برده آشکار و نهفت

گفت ای شیخ در چه کاری گفت

چشمه آفتاب می بینم

لیک در طشت آب می بینم

گفت هیهات این چه بی بصریست

راست بین باش این چه کج نظریست

بر قفا گر نه دمل است تو را

کار بهر چه مهمل است تو را

سر ز پستی به سوی بالا کن

سوی خورشید چشم خود وا کن

ذات خورشید بر فلک طالع

تو به عکسی چرا شدی قانع

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا