🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پیری بدون چوب عصا میخورد زمین مردان خامِ کوچهی غم، بنگ میزنند اِشغال گشته مرکز امداد؛ ملّتی از
سپاسگزارم... بزرگوارید🙏🙏🙏🌺🌺🌺
سپاسگزارم دوست بزرگوارم جناب گیوه چیان... زنده باشید ... 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود جناب وحدتی ... سپاس از لطف و بداهه زیبایتان 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود و عرض ارادت ممنونم زنده باشید🙏🏼
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26657
تعداد مطالب: 2893
تعداد کل نظرات و نقدها:146854
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
به بغداد شد گامزن زیرکی
دوچارش فتاد از قضا کودکی
ز دور رخش قرص مه را شکست
چو روی خودش گرده نان به دست
همی خورد ازان گرده و می گریست
بدو گفت زیرک که این گریه چیست
بگفتا منم کودک یک تنه
ز خوان امل معده گرسنه
بسی اشتها سخت و این گرده خرد
کجا راه سیری توانم سپرد
ز گریه از آنم چنین تلخکام
که می دانم این زود گردد تمام
بمانم ز بی توشگی سر به زیر
نه در دست من نان و نی معده سیر
بیا ساقی آن می که سیری دهد
درین بیشه ام زور شیری دهد
بده تا درآیم چو شیر ژیان
به هم بر زنم کار سود و زیان
بیا مطربا وز کمان رباب
که از رشته جان زهش برده تاب
ز هر نغمه زیر تیری فکن
به من چون شکاری نفیری فکن
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
هزاران درود بر استاد طارق خراسانی عزیز و بزرگوار. بسیار بسیار خوشحالم که در این بحث
سلام جناب گیوه چیان سؤالی کرده اید ا ما از کجا آمده ایم، برای چه
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
بستن فرم