🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۵۱ – حکایت روباه و روباه بچه

(ثبت: 161358)

گفت با روباه بچه مادرش

چون به باغ میوه آمد رهبرش

میوه چندان خور که بتوانی به تگ

رستگاری یافتن ز آسیب سگ

گفت ای مادر چو بینم میوه را

کی توانم کار بست این شیوه را

حرص میوه پرده هوشم شود

وز گزند سگ فراموشم شود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا