🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار سلامان و ابسال
عنوان شعر خوانش نظرات
بخش ۲ - حکایت آن کرد که در انبوهی شهر کدویی بر پای خود بست تا خود را گم نکند 140
بخش ۳ - نعت خواجه ای که ربقه بندگیش طوق گردن سر بلندان است و داغ غلامیش نشان دولت ارجمندان 120
بخش ۴ - حکایت آن غلام نخوت کیش که به واسطه مکنت خواجه خویش از محنت قحط و تنگسالی بی باک بود و لاابالی 121
بخش ۵ - در مدح پادشاه دین پناه ظل الله فی الارضین علی مفارق الضعفاء و المساکین 130
بخش ۶ - حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد و نامه ای مختصر به نام شاه پیش آورد 130
بخش ۷ - اظهار عجز از استیفای ثنا کردن و دست تضرع به ادای دعا برآوردن 118
بخش ۸ - انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره 84
بخش ۹ - در صفت ضعف و پیری و سد باب منفعت گیری 108
بخش ۱۰ - حکایت آن پیر هشتاد ساله که پیش طبیب رسید و از وی علاج ضعف خود پرسید و جواب دادن طبیب که علاج تو آنست که جوان شوی و از هشتاد به چهل واپس روی 120
بخش ۱۱ - در سبب نظم کتاب و باعث عرض این خطاب 129
بخش ۱۲ - حکایت مجنون که در بادیه از انگشت قلم کرده بر تخته ریگ چون رمالان رقمی می زد گفتند این نوشتن چیست و این نوشته برای کیست گفت این نام لیلی است که به نوشتن آن می نازم چون او به دست نیست با نام او عشق می بازم 111
بخش ۱۳ - گفتار در موفق شدن جناب خلافت پناهی اجتناب از بعض مناهی وفقه الله سبحانه للتقوی و المغفرة فی الدنیا و الآخرة 113
بخش ۱۴ - حکایت آن پاره دوز به خرقه پاره دوزی اسباب معیشت اندوز که هر میوه تازه که رسیدی از آن مقداری خریدی و پیش عیال و اطفال خود بردی و با ایشان خوردی و گفتی به این خرسند باشید و چهره همت خود را به اندیشه زیادت نخراشید که طعم این میوه همه سال جز این نیست و مرا استطاعت خریدن بیش ازین نی 120
بخش ۱۵ - در بیان آنکه امضای عزیمت بر ترک گناه در مشیت حق است سبحانه و تعالی اگر امضا کند شکر باید کرد والا عذر باید آورد 93
بخش ۱۶ - حکایت آن می پرست که به مراتب کمال پیوست از وی سبب آن پرسیدند گفت این از برکت آن یافتم که هرگز جام می بر لب نیاوردم که بر عزیمت آن بوده باشم که به جام دیگر آلوده گردم 118
بخش ۱۷ - اشارت به خوابی که ناظم در اثنای این دیباچه دیده و تعبیر آن چنانچه خود کرده آرمیده 154
بخش ۱۸ - حکایت تعبیر معبر خواب آن ساده مرد را بر سبیل سخریه و استهزا و راست آمدن آن تعبیر بی شایبه تبدیل و تغییر 120
بخش ۱۹ - آغاز مقال در شرح صورت حال سلامان و ابسال 116
بخش ۲۰ - اشاره به آنچه حق سبحانه و تعالی در شأن پادشاهان عجم به داوود علیه السلام کرده است 103
بخش ۲۱ - ظاهر شدن آرزوی فرزند از شاه کامیاب و سخن راندن حکیم در آن باب 108
بخش ۲۲ - حکایت آن اعرابی که بر فرزندان خود نام سباع درنده نهاده بود و بر خدمتگاران نام بهایم چرنده 127
بخش ۲۳ - در مذمت فرزند ناخلف 141
بخش ۴۲ - رباعیات خیام 98
بخش ۲۴ - حکایت شخصی که در ولادت فرزند از بزرگی استمداد همت کرده بود و باز از برای خلاصی از شر وی از همان بزرگ استمداد می کرد 127
بخش ۲۵ - مذمت کردن حکیم شهوت را که ولادت فرزندان بی آن معهود نیست 93
بخش ۲۶ - حکایت آن کریمی که دعوت سفله را اجابت نکرد تا صحبت با سفلگان عادت وی نگردد 120
بخش ۲۷ - در مذمت زنان که محل شهوت موقوف علیه فرزندان است 122
بخش ۲۸ - حکایت سلیمان علیه السلام و بلقیس که از مقام انصاف سخن گفته اند 126
بخش ۲۹ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی 89
بخش ۳۰ - حکایت آن موسوس سودایی که به سبب آلایش جانوران دریایی دست از آب دریا شست و آبی پاکیزه تر از آب دریا جست 107
بخش ۳۱ - قیام نمودن ابسال به دایگی سلامان و دامن بر زدن در پرورش آن پاکیزه دامان 125
بخش ۳۲ - در صفت حدت فهم و جودت نظم و نثر وی 115
بخش ۳۳ - در صفت بزم عیش سازی و سرود عشرت پردازی وی 109
بخش ۳۴ - صفت چوگان باختن وی با همسران و گوی بردن وی از دیگران 121
بخش ۳۵ - در صفت کمانداری و تیراندازی وی 97
بخش ۳۶ - در صفت جود و سخا و بذل و عطای وی 99
بخش ۳۷ - حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری عطای ممدوح خود فضلون 133
بخش ۳۸ - اشارت به آنکه مقصود ازین مدحت ها مدحت شهریار کامگاریست خلدالله ملکه و سلطانه 117
بخش ۳۹ - حکایت عاشقی که دفع گمان اغیار را وصف معشوق خود در لباس آفتاب و ماه و غیر آن کردی 144
بخش ۴۱ - حکایت زلیخا که بر همه اطراف منزل خود تصویر جمال خود کرد تا یوسف به هر طرف نگرد صورت وی بیند به وی میل کند 118
بخش ۴۰ - به کمال رسیدن اسباب جمال سلامان و ظاهر شدن عشق ابسال بر وی و حیله نمودن تا وی را نیز گرفتار خود گرداند 112
بخش ۴۳ - حکایت آن زاغ بر لب دریای شور که حواصل وی را آب شیرین می داد اما وی را آن قبول نیفتاد 110
بخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر 105
بخش ۴۵ - بیدار شدن سلامان از خواب شب و طلب داشتن ابسال را به مجلس طرب 113
بخش ۴۶ - حکایت اعرابیی که خوان خلیفه را پسندید و گفت بعد ازین اینجا دایم خواهم رسید و جواب گفتن خلیفه که شاید مگذارند و گفتن اعرابی که آن وقت تقصیر از شما خواهد بود نه از من 109
بخش ۴۷ - آگاه شدن حکیم و پادشاه از حال سلامان و ابسال و سرزنش کردن سلامان را و تنگ شدن احوال بر او 114
بخش ۴۸ - نصیحت کردن پادشان سلامان را 98
بخش ۴۹ - اشارت به خونریزی شیرویه خسرو را و نامبارکی آن بر وی 109
بخش ۵۰ - جواب گفتن سلامان پادشاه را 103
بخش ۵۱ - حکایت روباه و روباه بچه 104
بخش ۵۲ - نصیحت کردن حکیم سلامان را 111
بخش ۵۳ - حکایت خروس و مؤذن 139
بخش ۵۴ - جواب گفتن سلامان حکیم را 123
بخش ۵۵ - حکایت پیر روستایی با پسر 118
بخش ۵۶ - تنگ شدن کار بر سلامان از ملالت بسیار شاه و حکیم را گذاشتن و با ابسال راه گریز برداشتن 104
بخش ۵۷ - حکایت فراخ بودن زندان تنگ بر زلیخا در مشاهده یوسف علیه السلام 114
بخش ۵۸ - در دریا نشستن سلامان و ابسال و به جزیره خرم رسیدن و در آنجا آرام گرفتن و مقیم شدن 85
بخش ۵۹ - حکایت گفتن وامق به آن که پرسید مقصود تو از این جست و جوی چیست 129
بخش ۶۰ - آگاه شدن شاه از رفتن سلامان و خبر نایافتن از حال وی و آیینه گیتی نمای را کار فرمودن و حال وی را دانستن 106
بخش ۶۱ - حکایت مکافات یافتن پرویز آنچه با فرهاد کرد از شیرویه 123
بخش ۶۲ - اندوهگین شدن شاه از تمادی شعف سلامان به صحبت ابسال و وی را به قوت همت از تمتع به وی بازداشتن 131
بخش ۶۳ - حکایت سؤال و جواب حکیم که حلال زاده کیست و نشانه آن چیست 120
بخش ۶۴ - رسیدن سلامان پیش شاه و اظهار شفقت نمودن شاه با وی 114
بخش ۶۵ - در بیان چهار خصلت که از شرایط سلطنت است 106
بخش ۶۶ - تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و روی در صحرا نهادن و آتش افروختن و با ابسال به هم به آتش درآمدن و سوخته شدن ابسال و سالم ماندن سلامان 115
بخش ۶۷ - حکایت آن منافق و آن مؤمن صادق که ردای وی را در ردای خود پیچیده در کوره آتش نهاد و ردای منافق بسوخت و ردای مؤمن سالم بماند 126
بخش ۶۸ - بازماندن سلامان از ابسال و زاری کردن بر مفارقت او 140
بخش ۶۹ - حکایت آن اعرابی اشتر گم کرده که میگفت کاشکی من نیز با اشتر خویش گم گشتمی تا هر که وی را یافتی مرا نیز با وی یافتی 126
بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن 149
بخش ۷۱ - منقاد شدن سلامان حکیم را و تدبیر کار او کردن 111
بخش ۷۲ - بیعت دادن پادشاه ارکان دولت خود را با سلامان و تسلیم کردن تخت و تاج را به وی 102
بخش ۷۳ - وصیت کردن پادشاه سلامان را 113
بخش ۷۴ - اشارت به آنکه مراد از این قصه صورت قصه نیست بلکه مقصود از آن معنی دیگر است که بیان کرده خواهد شد 114
بخش ۷۵ - در بیان آنکه مقصود از اینها که مذکور شد چیست 101
بخش ۷۶ - خاتمه کتاب 101