🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۵۷ – ندبه حکیم اول

(ثبت: 161760)

یکی گفت وقت است ای هوشیار

که گیریم از حال شاه اعتبار

ببینیم کایام با او چه کرد

سپهر کج اندام با او چه کرد

فلک تاج دولت ربود از سرش

لباس بزرگی کشید از برش

هر آن سختیی کز سرای درشت

ز اقبال دولت بر او داشت پشت

کنون رو به سوی وی آورده است

به پای سریرش پی آورده است

هر آسانیی کز مدار سپهر

نمود اندر ایام شاهیش چهر

کنون روی اقبال ازو تافته ست

به تیغ غمش زهره بشکافته ست

ازان بخت بیدار از اینسان که خفت

سزد گر کند مرد دانا شگفت

چنین کز شکر خنده اش لب جداست

به خون گر بگریند بر وی رواست

ولی گل چو صرصر ز شاخش ربود

بر او گریه ز ابر بهاران چه سود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا