🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
امین غلامی در ویران
کـــــــاش پیدا شود... آنکس که دلم را برده... امین غلامی (شاعر کوچک) اینستا amingh68
امین غلامی در سراب
کـــــــاش پیدا شود... آنکس که دلم را برده... امین غلامی (شاعر کوچک) اینستا amingh68
امین غلامی در لوح دل
کـــــــاش پیدا شود... آنکس که دلم را برده... امین غلامی (شاعر کوچک) اینستا amingh68
امین غلامی در ای که هستی با تمام اطلسی ها آشنا
کـــــــاش پیدا شود... آنکس که دلم را برده... امین غلامی (شاعر کوچک) اینستا amingh68
کـــــــاش پیدا شود... آنکس که دلم را برده... امین غلامی (شاعر کوچک) اینستا amingh68
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26640
تعداد مطالب: 2890
تعداد کل نظرات و نقدها:146729
آن یکی آمد به پیش زرگری
که ترازو ده که بر سنجم زری
گفت خواجه رو مرا غربال نیست
گفت میزان ده برین تسخر مهایست
گفت جاروبی ندارم در دکان
گفت بس بس این مضاحک رابمان
من ترازویی که میخواهم بده
خویشتن را کر مکن هر سو مجه
گفت بشنیدم سخن کر نیستم
تا نپنداری که بی معنیستم
این شنیدم لیک پیری مرتعش
دست لرزان جسم تو نا منتعش
وان زر تو هم قراضهٔ خرد مرد
دست لرزد پس بریزد زر خرد
پس بگویی خواجه جاروبی بیار
تا بجویم زر خود را در غبار
چون بروبی خاک را جمع آوری
گوییم غلبیر خواهم ای جری
من ز اول دیدم آخر را تمام
جای دیگر رو ازینجا والسلام
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
دوستت دارم یعنی زمین خیس دیدگان من قالیچه ی قدمهای توست !! دست تو که مال من
سلام مانا جان این صفحه متعلق به دخترم سارا ست هنوز لینگ را برایش ارسال نکرده
سلام اول از سارا بگویم که نام خواهر من نیز هست و از جانب ایشان
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب سپاسگزارم
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب امیدوارم حالتون خوب باشه و قطعآ انسان در سختی آفریده شده ممنونم بابت
بستن فرم