🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

حكایت : آن یکی دیوانهٔ عالی مقام

(ثبت: 186122)

آن یکی دیوانهٔ عالی مقام

خضر او را گفت ای مرد تمام

رای آن داری که باشی یار من

گفت با تو برنیاید کار من

زانکه خوردی آب حیوان چندگاه

تا بماند جان تو تا دیرگاه

من برانم تا بگویم ترک جان

زانکه بی جانان ندارم برگ جان

چون تو اندر حفظ جانی مانده

من بنو هر روز جان افشانده

بهتر آن باشد که چون مرغان زدام

دور میباشیم از هم والسلام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا