🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

در حق کسی گوید از بزرگان غزنین

(ثبت: 169248)

بگذر از عالمان و درویشان

تو و عام و خصومت ایشان

چون تو از خوان شرع بی‌قوتی

تو و سالوس و کبر و سنبوتی

هر سخن کان ترا کند فربه

هذیان پرسمت نه از وی به

خویشتن کشته‌ای ز بی‌‌باکی

که بی‌اصلاح خوردی انطاکی

هرکه دارو ستاند از معتوه

زود گیرد همه جهان در کوه

هرکه بر رفت خیره بر سر چوب

گفت تذکیر هاون و جاروب

نشود واعظ و نه حافظ دین

نبود وارث رسول امین

هرچه او گفت خنده آرد و بس

هرچه او کرد زو نگیرد کس

مرد ماتم زده ز گفتارش

سال و مه بی‌غمی بود کارش

ناگذشتست وی به کوی سخن

نه بگفته نه دیده روی سخن

نکند نیز رنجه بیش ترا

شرم ناید ز شیب خویش ترا

من ندیدم امام بر منبر

چون تل کوه بر سر زنبر

هیچ دانی به چشم من چون بود

کیر و خایه که در خور کون بود

پشت چون خرس بر سر شخ بود

روی چون بوریای مطبخ بود

ای که در ابلهی و خیره‌سری

خرتر از گاو و هرزه‌تر ز خری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا