🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۳۴۳ : گر از غم خلاصی طلب کردمی

(ثبت: 163882)

گر از غم خلاصی طلب کردمی

هم از نای و نوشی سبب کردمی

مرا غم ندیم است خاص ارنه من

چو عامان به نوعی طرب کردمی

اگر غم طلاق از دلم بستدی

نکاح بنات العنب کردمی

گرم دست رفتی لگام ادب

بر این ابلق روز و شب کردمی

وگر کردهٔ چرخ بشمردمی

شمارش سوی دست چپ کردمی

کلید زبان گر نبودی وبال

کی از خامشی قفل لب کردمی

بری‌خوردمی آخر از دست کشت

اگرنه ز مومی رطب کردمی

مگر فضل من ناقص است ارنه من

بر او تکیه‌گاهی عجب کردمی

ادب داشتم دولتم برنداشت

ادب کاشکی کم طلب کردمی

عصای کلیم ار به دستم بدی

به چوبش ادب را ادب کردمی

اگر در هنرها هنر دیدمی

به خاقانی آن را نسب کردمی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا