🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۰۹۶ : گر ز سر عشق او داری خبر

(ثبت: 193834)

گر ز سر عشق او داری خبر

جان بده در عشق و در جانان نگر

عشق دریاییست و موجش ناپدید

آب دریا آتش و موجش گهر

گوهرش اسرار و هر سویی از او

سالکی را سوی معنی راه بر

سر کشی از هر دو عالم همچو موی

گر سر مویی از این یابی خبر

دوش مستی خفته بودم نیم شب

کاوفتاد آن ماه را بر ما گذر

دید روی زرد من در ماهتاب

کرد روی زرد ما از اشک تر

رحمش آمد شربت وصلم بداد

یافت یک یک موی من جانی دگر

گر چه مست افتاده بودم از شراب

گشت یک یک موی بر من دیده ور

در رخ آن آفتاب هر دو کون

مست لایعقل همی‌کردم نظر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا