🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۲۴ : ساقی تو شراب لامکان را

(ثبت: 191907)

ساقی تو شراب لامکان را

آن نام و نشان بی‌نشان را

بفزا که فزایش روانی

سرمست و روانه کن روان را

یک بار دگر بیا درآموز

ساقی گشتن تو ساقیان را

چون چشمه بجوش از دل سنگ

بشکن تو سبوی جسم و جان را

عشرت ده عاشقان می را

حسرت ده طالبان نان را

نان معماریست حبس تن را

می بارانیست باغ جان را

بستم سر سفره زمین را

بگشا سر خم آسمان را

بربند دو چشم عیب بین را

بگشای دو چشم غیب دان را

تا مسجد و بتکده نماند

تا نشناسیم این و آن را

خاموش که آن جهان خاموش

در بانگ درآرد این جهان را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا