🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۲۵ : اول از خود بری توانم شد

(ثبت: 162687)

اول از خود بری توانم شد

پس تو را مشتری توانم شد

بر سر تیغ عشق سر بنهم

گر پیت سرسری توانم شد

عشق تو چون خلاف مذهب‌هاست

خصم مذهب‌گری توانم شد

تا به اسلام عشق تو برسم

بندهٔ کافری توانم شد

جان من تا ز توست آنجائی

من کجا ایدری توانم شد

یار چون لشکری شود من نیز

بر پیش لشکری توانم شد

گفت خاقانی از خدا برهم

گر ز عشق بری توانم شد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا