🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار غزلیات
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : ای آتش سودای تو خون کرده جگرها 130 1
غزل شمارهٔ ۲ : طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را 121
غزل شمارهٔ ۳ : خوش خوش خرامان می‌روی، ای شاه خوبان تا کجا 492
غزل شمارهٔ ۴ : رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا 115
غزل شمارهٔ ۵ : ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا 127
غزل شمارهٔ ۶ : به زبان چرب جانا بنواز جان ما را 242
غزل شمارهٔ ۷ : بر سر کرشمه از دل خبری فرست ما را 86 1
غزل شمارهٔ ۸ : گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا 92
غزل شمارهٔ ۹ : ای پار دوست بوده و امسال آشنا 118
غزل شمارهٔ ۱۰ : اری فی‌النوم ما طالت نواها 100
غزل شمارهٔ ۱۲ : درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا 100
غزل شمارهٔ ۱۱ : جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا 99
غزل شمارهٔ ۱۳ : سر به عدم درنه و یاران طلب 82
غزل شمارهٔ ۱۴ : گر مدعی نه‌ای غم جانان به جان طلب 110
غزل شمارهٔ ۱۵ : مست تمام آمده است بر در من نیم شب 106
غزل شمارهٔ ۱۶ : به یکی نامهٔ خودم دریاب 93
غزل شمارهٔ ۱۷ : ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب 104
غزل شمارهٔ ۱۸ : رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب 120
غزل شمارهٔ ۱۹ : کار عشق از وصل و هجران درگذشت 97
غزل شمارهٔ ۲۰ : انصاف در جبلت عالم نیامده است 109
غزل شمارهٔ ۲۱ : پای گریز نیست که گردون کمان‌کش است 113
غزل شمارهٔ ۲۲ : تا جهان است از جهان اهل وفائی برنخاست 93
غزل شمارهٔ ۲۳ : دل پیشکش تو جان نهاده است 114
غزل شمارهٔ ۲۴ : کار گیتی را نوائی مانده نیست 104
غزل شمارهٔ ۲۵ : اهل بر روی زمین جستیم نیست 104
غزل شمارهٔ ۲۶ : آگه نه‌ای که بر دلم از غم چه درد خاست 100
غزل شمارهٔ ۲۷ : در این عهد از وفا بوئی نمانده است 90
غزل شمارهٔ ۲۸ : از کف ایام امان کس نیافت 93
غزل شمارهٔ ۲۹ : زآتش اندیشه جانم سوخته است 107
غزل شمارهٔ ۳۰ : زخم زمانه را در مرهم پدید نیست 87
غزل شمارهٔ ۳۱ : چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است 130
غزل شمارهٔ ۳۲ : حصن جان ساز در جهان خلوت 135
غزل شمارهٔ ۳۳ : بخت بدرنگ من امروز گم است 96
غزل شمارهٔ ۳۴ : طره مفشان که غرامت بر ماست 114
غزل شمارهٔ ۳۵ : در جهان هیچ سینه بی‌غم نیست 95
غزل شمارهٔ ۳۶ : مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است 91
غزل شمارهٔ ۳۷ : من ندانستم که عشق این رنگ داشت 132
غزل شمارهٔ ۳۸ : چه نشینم که فتنه بر پای است 122
غزل شمارهٔ ۳۹ : آن کز می خواجگی است سرمست 138
غزل شمارهٔ ۴۰ : فرمان ملک چه ساحری ساخت 100
غزل شمارهٔ ۴۱ : ای قول دل به رفیع‌الدرجات 106
غزل شمارهٔ ۴۲ : عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت 121
غزل شمارهٔ ۴۳ : دست قبا در جهان نافه گشای آمده است 79
غزل شمارهٔ ۴۴ : ای باد صبح بین که کجا می‌فرستمت 98
غزل شمارهٔ ۴۵ : لعل او بازار جان خواهد شکست 99
غزل شمارهٔ ۴۶ : دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت 111
غزل شمارهٔ ۴۷ : رخ تو رونق قمر بشکست 116
غزل شمارهٔ ۴۸ : از حال خود شکسته دلان را خبر فرست 79
غزل شمارهٔ ۴۹ : زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست 123
غزل شمارهٔ ۵۰ : روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت 125
غزل شمارهٔ ۵۱ : به باغ وصل تو خاری، رقیب صد ورد است 118
غزل شمارهٔ ۵۲ : تیره زلفا بادهٔ روشن کجاست 93
غزل شمارهٔ ۵۳ : دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست 116
غزل شمارهٔ ۵۴ : شمع شب‌ها بجز خیال تو نیست 97
غزل شمارهٔ ۵۵ : سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست 92
غزل شمارهٔ ۵۶ : ما به غم خو کرده‌ایم ای دوست ما را غم فرست 106
غزل شمارهٔ ۵۷ : بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت 92
غزل شمارهٔ ۵۸ : شوری ز دو عشق در سر ماست 95
غزل شمارهٔ ۵۹ : دل شد از دست و نه جای سخن است 107
غزل شمارهٔ ۶۰ : آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست 102
غزل شمارهٔ ۶۱ : عیسی لبی و مرده دلم در برابرت 114
غزل شمارهٔ ۶۲ : گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت 118
غزل شمارهٔ ۶۳ : چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست 86
غزل شمارهٔ ۶۴ : کیست که در کوی تو فتنهٔ روی نیست 106
غزل شمارهٔ ۶۵ : عشق تو قضای آسمانی است 88
غزل شمارهٔ ۶۶ : می‌خور که جهان حریف جوی است 93
غزل شمارهٔ ۶۷ : دل را ز دم تو دام روزی است 93
غزل شمارهٔ ۶۸ : ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است 101
غزل شمارهٔ ۶۹ : خاکی دلم که در لب آن نازنین گریخت 109
غزل شمارهٔ ۷۰ : خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت 112
غزل شمارهٔ ۷۱ : به دو میگون لب و پسته دهنت 87
غزل شمارهٔ ۷۲ : هر که در عاشقی قدم نزده است 83
غزل شمارهٔ ۷۳ : جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت 105
غزل شمارهٔ ۷۴ : سر و زر کو که منت یارم جست 107
غزل شمارهٔ ۷۵ : یارب آن خال بر آن لب چه خوش است 130
غزل شمارهٔ ۷۶ : در عشق تو عافیت حرام است 116
غزل شمارهٔ ۷۷ : به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست 85
غزل شمارهٔ ۷۸ : چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت 135
غزل شمارهٔ ۷۹ : هر که به سودای چون تو یار بپرداخت 80
غزل شمارهٔ ۸۰ : دلم در بحر سودای تو غرق است 104
غزل شمارهٔ ۸۱ : بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت 108
غزل شمارهٔ ۸۲ : علم عشق عالی افتاده است 90
غزل شمارهٔ ۸۳ : فلک در نیکوئی انصاف دادت 96
غزل شمارهٔ ۸۴ : بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت 107
غزل شمارهٔ ۸۵ : آن‌ها که محققان راهند 102
غزل شمارهٔ ۸۶ : با او دلم به مهر و محبت نشانه بود 136
غزل شمارهٔ ۸۷ : طریق عشق رهبر برنتابد 78
غزل شمارهٔ ۸۸ : عقل در عشق تو سرگردان بماند 96
غزل شمارهٔ ۸۹ : دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود 102
غزل شمارهٔ ۹۰ : دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد 97
غزل شمارهٔ ۹۱ : دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند 94
غزل شمارهٔ ۹۲ : صد یک حسن تو نوبهار ندارد 92
غزل شمارهٔ ۹۳ : تب دوشین در آن بت چون اثر کرد 91
غزل شمارهٔ ۹۴ : هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد 98
غزل شمارهٔ ۹۵ : عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد 76
غزل شمارهٔ ۹۶ : عشق تو چون درآید شور از جهان برآید 86
غزل شمارهٔ ۹۷ : عشق تو به گرد هر که برگردد 106
غزل شمارهٔ ۹۸ : آن زمان کو زلف را سر می‌برد 80
غزل شمارهٔ ۹۹ : سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود 90
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : هر زمانی بر دلم باری رسد 107
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : عشاق بجز یار سر انداز نخواهند 120
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : نگارینا به صحرا رو که صحرا حله می‌پوشد 95
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : عشق تو به هر دلی فرو ناید 87
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : فروغ جمالت نظر برنتابد 82
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : خوی او از خام‌کاری کم نکرد 87
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد 108
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد 139
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : با یاد تو زهر بر شکر خندد 118
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : جانا لب تو پیش‌کش از ما چه ستاند 98
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : مهر تو بر دیگران نتوان نهاد 103
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو در فزود 118
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : مرا وصلت به جانی برنیاید 85
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد 86
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : دل زخم تو را سپر ندارد 96
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد 84
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد 121
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : آوازهٔ جمالت چون از جهان برآمد 78
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : وصل تو به وهم در نمی‌آید 111
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردرید 95
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد 82
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : دل رفت و می‌ندانم حالش که خود کجا شد 83
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : لعلت اندر سخن شکر خاید 103
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : دل از آن راحت جان نشکیبد 87
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : لب جانان دوای جان بخشد 93
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : اول از خود بری توانم شد 97
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : دل عاشق به جان فرو ناید 64
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : دل از آن دلستان به کس نرسد 127
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : عشق تو دست از میان کار برآورد 101
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : ازین ده رنگ‌تر یاری نپندارم که کس دارد 82
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : می وقت صبوح راوقی باید 77
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : تو را نازی است اندر سر که عالم بر نمی‌تابد 86
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : چه روح افزا و راحت باری ای باد 89
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد 121
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : باغ جان را صبوحی آب دهید 94
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : دل نام تو بر نگین نویسد 98
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : فراقت ز خون‌ریز من در نماند 71
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد 105
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نویسد 94
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد 111
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : خاکی دلم به گرد وصالش کجا رسد 106
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : اندرآ ای جان که در پای تو جان خواهم فشاند 106
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : سخن با او به موئی درنگیرد 102
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : دلم آخر به وصالش برسد 86
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : سر زلفت چو در جولان بیاید 115
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : دل دادم و کار برنیامد 97
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : مرا غم تو به خمار خانه باز آورد 116
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد 98
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد 107
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : شور عشق تو در جهان افتاد 101
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : عقل ز دست غمت دست به سر می‌رود 104
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : روی تو را در رکاب شمس و قمر می‌رود 75
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : دل سکهٔ عشق می نگرداند 92
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : تا مرا عشق یار غار افتاد 83
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : دلبر آن به که کسش نشناسد 94
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : نقش تو خیال برنتابد 83
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : روی تو چون نوبهار جلوه‌گری می‌کند 118
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : زین وجودت به جان خلاص دهند 83
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : روزم به نیابت شب آمد 82
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند 95
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : ز خوبان جز جفاکاری نیاید 93
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : خار غم تو گل طرب دارد 82
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : زهر با یاد تو شکر گردد 102
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد 132
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : آن را که غم‌گسار تو باشی چه غم خورد 84
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : آنچه تو کردی بتا نه شرط وفا بود 88
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : رخ به زلف سیاه می‌پوشد 84
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد 69
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : آنچه عشق دوست با من می‌کند 95
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : مرد که با عشق دست در کمر آید 112
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : عشق تو اندر دلم شاخ کنون می‌زند 92
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : نی دست من به شاخ وصال تو بر رسید 72
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : این عشق آتشینم دود از جهان برآرد 78
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : دلم ز هوای تو بر نمی‌گردد 83
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : صبح چون جیب آسمان بگشاد 83
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : آن دم که صبح بینش من بال برگشاد 92
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : زان بخششی که بر در عالم شد 86
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود 73
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : عافیت کس نشان دهد؟ ندهد 95
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : دل از گیتی وفاجویی ندارد 106
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد 119
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : آمد نفس صبح و سلامت نرسانید 114
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : آن کو چو تو دلربای دارد 114
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : چون زلف یار گیرم دستم به یارب آید 101
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : با درد تو کس منت مرهم نپذیرد 124
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد 80
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : در خوشاب را لبت سخت خوش آب می‌دهد 94
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : عشقت آتش ز جان برانگیزد 73
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشه‌وار 101
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : پیش صبا نثار کنم جان شکوفه‌وار 88
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : دل پردهٔ عشق توست برگیر 86
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : خون‌ریزی و نندیشی، عیار چنین خوش‌تر 97
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : خیز و به ایام گل بادهٔ گلگون بیار 83
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر 89
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : رحم کن رحم، نظر باز مگیر 68
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : حدیث توبه رها کن سبوی باده بیار 101
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر 99
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : سرهای سراندازان در پای تو اولی‌تر 105
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : فتاده‌ام به طلسم کشاکش تقدیر 70
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : روز عمرم در شب افتاده است باز 80
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : ای دل آن زنار نگسستی هنوز 92
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریز 115
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : از این ده رنگ‌تر یاری نپندارم که دارد کس 103
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس 108
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : مه نجویم، مه مرا روی تو بس 95
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش 119
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : هر دل که غم تو داغ کردش 97
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : عقل ما سلطان جان می‌خواندش 82
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش 115
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : خسته‌ام نیک از بد ایام خویش 94
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم 107
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : از دو عالم دامن جان درکشم هر صبح‌دم 84
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : کو صبح که بار شب کشیدم 118
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم 105
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم 474
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : از گشت چرخ کار به سامان نیافتم 87
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : بر سریر نیاز می‌غلطم 76
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : با بخت در عتابم و با روزگار هم 100
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : در سایهٔ غم شکست روزم 90
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : در سینه نفس چنان شکستم 111
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم 91
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : گر به عیار کسان از همه کس کمتریم 114
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : تا چند ستم رسیده باشم 134
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : نماند اهل رنگی که من داشتم 92
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : از هستی خود که یاد دارم 88
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم 87
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : منم آن کز طرب غمین باشم 85
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : دردی که مرا هست به مرهم نفروشم 78
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : خون دلم مخور که غمان تو می‌خورم 87
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : ما از عراق جان غم آلود می‌بریم 85
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : الصبوح ای دل که ما بزم قلندر ساختیم 82
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : به کوی عشق تو جان در میان راه نهم 85
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : ای قوم الغیاث که کار اوفتاده‌ایم 106
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیده‌ام 87
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : دل بشد از دست دوست را به چه جویم 113
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : زنگ دل از آب روی شستیم 88
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : این خود چه صورت است که من پای‌بست اویم 96
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : گفتم آه آتشین بس کن، نه من خاک توام 87
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : نام تو چون بر زبان می‌آیدم 86
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : از تف دل آتشین دهانم 111
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : کفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم 111
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : نازی است تو را در سر، کمتر نکنی دانم 104
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم 94
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : گفتم به ری مراد دل آسان برآورم 87
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم 85
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم 107
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم 126
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : ما پیشکش تو جان فرستیم 96
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : دیده در کار لب و خالش کنم 87
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : دل به سودای بتان دربسته‌ام 82
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم 124
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : به صفت، عاشق جمال توایم 76
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : امروز دو هفته است که روی تو ندیدم 84
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم 124
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : ای جفت دل من از تو فردم 70
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : خوش خوش از عشق تو جانی می‌کنم 108
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : من در طلب یارم ز اغیار نیندیشم 93
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : دل را به غم تو باز بستیم 95
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : خیز تا رخت دل براندازیم 93
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : یارب از عشق چه سرمستم و بی‌خویشتنم 88
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : نزل عشقت جان شیرین آورم 91
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : نیم شب پی گم کنان در کوی جانان آمدم 107
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : در عشق ز تیغ و سر نیندیشم 90
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : ما دل به دست مهر تو زان باز داده‌ایم 84
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : تا من پی آن زلف سرافکنده همی دارم 81
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : تو را در دوستی رائی نمی‌بینم، نمی‌بینم 96
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : دست از دو جهان کشیده خواهم 117
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : ز باغت بجز بوی و رنگی نبینم 89
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : ز باغ عافیت بوئی ندارم 84
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم 100
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : دارم سر آنکه سر برآرم 93
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : از گلستان وصل نسیمی شنیده‌ام 93
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : دلا زارت برون نتوان نهادن 82
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : خرمی کان فلک دهد غم دان 83
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : برون از جهان تکیه جایی طلب کن 96
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : سوختم چون بوی برناید ز من 107
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : ای صبح مرا حدیث آن مه کن 108
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : غصهٔ آسمان خورم دم نزنم، دریغ من 83
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : دلا با عشق پیمان تازه گردان 62
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : رخش حسن ای جان شگرفی را به میدان درفکن 76
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : دلم دردمند است باری برافکن 105
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من 88
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من 138
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : از عشق دوست بین که چه آمد به روی من 111
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : ای باد بوی یوسف دلها به ما رسان 117
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن 97
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : ای لعل تو پرده‌دار پروین 98
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن 85
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : تا مرا سودای تو خالی نگرداند ز من 98
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن 96
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : در یک سخن آن همه عتیبش بین 79
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این 96
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : درد دل گویم از نهان بشنو 98
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او 87
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو 125
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : سینه پر آتشم چو میغ از تو 99
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : شد آبروی عاشقان از خوی آتش‌ناک تو 148
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : گرچه جانی از نظر پنهان مشو 100
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : چه کرده‌ام بجای تو که نیستم سزای تو 98
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : پشت پایی زد خرد را روی تو 100
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : در عشق داستانم و بر تو به نیم جو 98
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : بستهٔ زلف اوست دل، ای دل از آن کیست او 85
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : ای تماشاگه جان بر طرف لاله‌ستان تو 92
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : رخت تمنای دل بر در عشاق نه 96
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : افدی بنفس من بدت فی‌المهد عنی غافله 82
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : خیال روی توام غم‌گسار و روی تو نه 79
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : هست به دور تو عقل نام شکسته 108
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده 86
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته 86
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : سرمستم و تشنه، آب در ده 98
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : در صبوح آن راح ریحانی بخواه 82
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : ای برقرار خوبی، با تو قرار من چه 117
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : ای دل به جفات جان نهاده 99
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : ای زیر نقاب مه نموده 75
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده 77
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : درا تا سیل بنشانم ز دیده 80
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : ماه نو و صبح بین پیاله و باده 86
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : از زلف هر کجا گرهی برگشاده‌ای 90
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : روی درکش ز دهر دشمن روی 88
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی 96
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : غم بنیاد آب و گل چه خوری 89
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : روز دانش به ازین بایستی 80
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : ای دل ای دل هلاک تن کردی 122
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : خاک بغداد در آب بصرم بایستی 109
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : شوریده کرد ما را عشق پری جمالی 89
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : ای راحت جان‌ها به تو، آرام جان کیستی 70
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی 78
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : ای ترک دلستان ز شبستان کیستی 96
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی 92
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی 98
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : زرهٔ زلف بر قبا شکنی 71
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی 100
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی 89
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : تا بیش دل خراب داری 100
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : تب‌ها کشم از هجر تو شب‌های جدائی 111
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : گلی از باغ وفا آمده‌ای 67
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : باز از کرشمه زخمهٔ نو در فزوده‌ای 63
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : تا حلقه‌های زلف به هم برشکسته‌ای 76
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : چه کرده‌ام که مرا پایمال غم کردی 103
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی 119
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : تاطرف کلاه برشکستی 117
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : یا وصل تو را نشانه بایستی 133
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : بر دیده ره خیال بستی 74
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : عالم افروز بهارا که تویی 100
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : گر زیر زلف بند او باد صبا جا یافتی 86
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : چه کردم کاستین بر من فشاندی 128
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : جان از تنم برآید چون از درم درآئی 75
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : هر زمان بر جان من باری نهی 97
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی 96
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : ز بدخوئی دمی خو وانکردی 82
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : کاشکی جز تو کسی داشتمی 105
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : درآ کز یک نظر جان تازه کردی 104
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : دوست داری که دوستدار کشی 92
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : تا لوح جفا درست کردی 130
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : ز دلت چه داد خواهم که نه داور منی 99
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی 109
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : دل نداند تو را چنان که توئی 72
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی 86
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتی 101
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : به خرد راه عشق می‌پوئی 76
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : خود لطف بود چندان ای جان که تو داری 79
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : صید توام فکندی و در خون گذاشتی 111
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : به رخت چه چشم دارم که نظر دریغ داری 84
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی 71
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : مرا روزی نپرسی کآخر ای غم‌خوار من چونی 91
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری 100
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری 119
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : خطی بر سوسن از عنبر کشیدی 113
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : هدیهٔ پای تو زر بایستی 90
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : ناز جنگ‌آمیز جانان برنتابد هر دلی 79
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : دشوار عشق بر دلم آسان نمی‌کنی 86
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : گرنه تو ای زود سیر تشنهٔ خون منی 85
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : چه کرد این بنده جز آزاد مردی 120
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : مرا تا جان بود جانان تو باشی 160
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : گر بر در وصالت امید بار بودی 100
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : با هیچ دوست دست به پیمان نمی‌دهی 84
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : دلم غارتیدی ز بس ترک‌تازی 77
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری 97
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی 119
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : از بوالعجبی هردم رنگ دگر آمیزی 77
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : ای دیده ره ز ظلمت غم چون برون بری 88
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی 98
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : ز من گسستی و با دیگران بپیوستی 104
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : یک زبان داری و صد عشوه‌گری 87
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : تو را افتد که با ما سر برآری 105
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : در عشق، فتوح چیست؟ دانی 118
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : گویم همه دل منی و جانی 91
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : خاکم که مرا منی نیابی 107
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : ماهی که مه از قفای او بینی 90
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی 105
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری 116
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : دلم خاک تو شد گو باش من خون می‌خورم باری 103
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : اذا ما الطیر غنت فی‌الصباح 89
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : تعاطی الکاس من شان الصبوح 65
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی 107
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : یارب لیل مظلم قد قلت یارب ارحم 82
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : قم بکرة و خذها با کورة الحیات 91
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : از روی تو فروزد شمع سرای عیسی 82
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی 140
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : دیوانه شوم چون تو پری‌وار نمایی 105
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی 153
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : باز از نوای دلبری سازی دگرگون می‌زنی 133