🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۱۳ : اگر سرمست اگر مخمور باشم

(ثبت: 194657)

اگر سرمست اگر مخمور باشم

مهل کز مجلس تو دور باشم

رخم از قبله جان نور گیرد

چو با یاد تو اندر گور باشم

قرارم کی بود خود در تک گور

چو بر دمگاه نفخ صور باشم

صد افسنتین و داروهای نافع

تویی جان را چو من رنجور باشم

شوم شیرین ز لطف گوهر تو

اگر چون بحر تلخ و شور باشم

اگر غم همچو شب عالم بگیرد

برآ ای صبح تا منصور باشم

تویی روز و منم استاره روز

عجب نبود اگر مشهور باشم

به من شادند جمله روزجویان

چو پیش آهنگ چون تو نور باشم

مرا مخمور می داری نه از بخل

ولی تا ساکن و مستور باشم

بدان مستور می داری چو حوتم

که تا از عقربت مهجور باشم

چه غم دارم ز نیش عقرب ای ماه

چو غرق شهد چون زنبور باشم

خمش کردم ولیکن عشق خواهد

که پیش زخمه‌اش طنبور باشم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا