🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۱ : درد سر دل به سر نمی‌آید

(ثبت: 159290)

درد سر دل به سر نمی‌آید

پای از گل عشق برنمی‌آید

آوخ عمرم به رخنه بیرون شد

وین بخت ز رخنه درنمی‌آید

گفتم شب عیش را بود روزی

این رفت و زان خبر نمی‌آید

دل خانه فروش نام و ننگم زد

دلبر ز تتق به در نمی‌آید

از هرچه کند خجل نمی‌گردد

وز هرچه کنی بتر نمی‌آید

هم‌دست زمانه شد که در دستان

رنگش دو چو یکدگر نمی‌آید

پر کنده شدم وز آشیان او

یک مرغ وفا به پر نمی‌آید

بر هجر نویس انوری کارت

چون کارت به جهد برنمی‌آید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا