🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در سراب
بسیار دلنشین و جذاب و روحبخش
راستی در نوشتن عنوان شعر کمی عجول بوده ای . می توانی ویرایش کنی
مهدی عزیز امید که رستگار شوی . و اما انسانها همیشه کشته می شوند .
هر بژی ماده گیان ... مرا یاد زنده یاد " شیرکو بیکس " انداختی. و
سلام و فقط کافی ست ، زمان ویرایش ، شیدای شیرین سخن، یک علامت سوال را
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26650
تعداد مطالب: 2890
تعداد کل نظرات و نقدها:146805
مجموع درونی که پریشان تو باشد
آزاد اسیری که به زندان تو باشد
دانی سر و سامان ز که باید طلبیدن؟
زان شیفته کو بی سر و سامان تو باشد
من همدم بادم گه و بیگاه که با باد
باشد که نسیمی ز گلستان تو باشد
ای کان ملاحت، همگی زان توام من
تو زان کسی باش که اوزان تو باشد
آن روز که چون نرگسم از خاک برآرند
چشمم نگران گل خندان تو باشد
خواهم سر خود گوی صفت باخت ولیکن
شرط است درین سرکه به چوگان تو باشد
هر کس که کمان خانه ابروی تو را دید
شاید به همه کیش که قربان تو باشد
دامن مکش از دست من امروز و بیندیش
زان روز که دست من و دامان تو باشد
خلقی همه حیران جمال تو و سلمان
حیران جمالی که نه حیران تو باشد
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
مهرداد مانا در امشب ستاره نام تو را داد می زند
چنین در روایات خوانده ایم که عدالت و حکمت در نزد علی پسر ابیطالب بوده
۱- دفتر اول ( زیر سایه ی خورشید ) سالهای ۷۸ و ۷۹ ۲- دفتر دوم (
درود بر شما جناب خراسانی عزیز🌹🌱♻️
دوستت دارم یعنی زمین خیس دیدگان من قالیچه ی قدمهای توست !! دست تو که مال من
سلام مانا جان این صفحه متعلق به دخترم سارا ست هنوز لینگ را برایش ارسال نکرده
بستن فرم