🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ : تلخی نکند شیرین ذقنم

(ثبت: 195126)

تلخی نکند شیرین ذقنم

خالی نکند از می دهنم

عریان کندم هر صبحدمی

گوید که بیا من جامه کنم

در خانه جهد مهلت ندهد

او بس نکند پس من چه کنم

از ساغر او گیج است سرم

از دیدن او جان است تنم

تنگ است بر او هر هفت فلک

چون می رود او در پیرهنم

از شیره او من شیردلم

در عربده‌اش شیرین سخنم

می گفت که تو در چنگ منی

من ساختمت چونت نزنم

من چنگ توام بر هر رگ من

تو زخمه زنی من تن تننم

حاصل تو ز من دل برنکنی

دل نیست مرا من خود چه کنم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا