🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ : قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

(ثبت: 195254)

قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

وا دل من وا دل من وا دل من وا دل من

قصد کنی بر تن من شاد شود دشمن من

وانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل من

واله و مجنون دل من خانه پرخون دل من

بهر تماشا چه شود رنجه شوی تا دل من

خورده شکرها دل من بسته کمرها دل من

وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من

مرده و زنده دل من گریه و خنده دل من

خواجه و بنده دل من از تو چو دریا دل من

ای شده استاد امین جز که در آتش منشین

گر چه چنین است و چنین هیچ میاسا دل من

سوی صلاح دل و دین آمده جبریل امین

در طلب نعمت جان بهر تقاضا دل من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا