🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۸۴ : با درد تو کس منت مرهم نپذیرد

(ثبت: 162746)

با درد تو کس منت مرهم نپذیرد

با وصل تو کس ملکت عالم نپذیرد

تنگ است در وصل تو زان هیچ قدی نیست

کو بر در وصل تو رسد خم نپذیرد

آن کس که نگین لب تو یافت به صد جان

در عرض وی انگشتری جم نپذیرد

پیش لب تو تحفه فرستم دل و دین را

دانم که کست تحفه ازین کم نپذیرد

بار غم من صبر نپذرفت و عجب نیست

بر کوه اگر عرض کنی هم نپذیرد

در معرکهٔ عشق تو عقلم سپر افکند

کان حمله که او آرد رستم نپذیرد

گفتی سر خاقانی دارم به سر و چشم

ای شوخ برو کز تو کس این دم نپذیرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا