🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۹۳ : در دست غم یار دلارام بماندم

(ثبت: 159332)

در دست غم یار دلارام بماندم

هشیارترین مرغم و در دام بماندم

بردم ندب عشق ز خوبان جهان من

از دست دل ساده سرانجام بماندم

یک گام به کام دل خودکامه نهادم

سرگشته همه عمر در آن گام بماندم

آتش زدم اندر دل تا جمله بسوزد

دلسوخته شد آخر و من خام بماندم

بر بام طمع رفتم تا وصل ببینم

بشکست قضا پایم و بر بام بماندم

یاران همه رفتند ز ایام حوادث

افسوس که من در گو ایام بماندم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا