🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۰۱۹ : ای ببرده دل تو قصد جان مکن

(ثبت: 195652)

ای ببرده دل تو قصد جان مکن

و آنچ من کردم تو جانا آن مکن

بنگر اندر درد من گر صاف نیست

درد خود مفرستم و درمان مکن

داد ایمان داد زلف کافرت

یک سر مویی ز کفر ایمان مکن

عادت خوبان جفا باشد جفا

هم بر آن عادت بر او احسان مکن

گر چه دل بر مرگ خود بنهاده‌ایم

در جفا آهسته‌تر چندان مکن

عیش ما را مرگ باشد پرده دار

پرده پوش و مرگ را خندان مکن

ای زلیخا فتنه عشق از تو است

یوسفی را هرزه در زندان مکن

چون سر رندان نداری وقت عیش

وعده‌ها اندر سر رندان مکن

نور چشم عاشقان آخر تویی

عیش‌ها بر کوری ایشان مکن

نقدکی را از یکی مفلس مبر

از حریصی نقد او در کان مکن

شب روان را همچو استاره مسوز

راه خود را پر ز رهبانان مکن

شمس تبریزی یکی رویی نمای

تا ابد تو روی با جانان مکن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا