🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۰۹ : جان شیرین گر قبول چون تو جانانی بود

(ثبت: 166839)

جان شیرین گر قبول چون تو جانانی بود

کی به جانی باز ماند، هر که را جانی بود؟

آب چشم و جان شیرین را کجا دارد دریغ

هر که او را چون خیال دوست مهمانی بود؟

از خیال غمزه غماز کافر کیش او

هر زمانی بر دل من تیربارانی بود

نامسلمان چشم ترکت را نمی‌دانم چه بود؟

زانکه دایم در پی خون مسلمانی بود

با خیال روی و مویش عشق بازد روز و شب

هر کجا با بنده ماهی در شبستانی بود

با ملاقات یار شو، گو از سلامت دور باش

هرکه او در عاشقی، خواهد که سلمانی بود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا