🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۶۹ : ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی تو

(ثبت: 195948)

ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی تو

بمال این چشم‌ها را گر به پندار یقینی تو

که مکر حق چنان تند است کز وی دیده جانت

تو را عرشی نماید او و گر باشی زمینی تو

گمان خاینی می بر تو بر جان امین شکلت

که گر تو ساده دل باشی ندارد سود امینی تو

خریدی هندوی زشتی قبیحی را تو در چادر

تو ساده پوستین بر بوی زهره روی چینی تو

چو شب در خانه آوردی بدیدی روش بی‌چادر

ز رویش دیده بگرفتی ز بویش بستی بینی تو

در این بازار طراران زاهدشکل بسیارند

فریبندت اگر چه اهل و باعقل متینی تو

مگر فضل خداوند خداوندان شمس الدین

کند تنبیه جانت را کند هر دم معینی تو

ببین آن آفتابی را کش اول نیست و نی پایان

که اندر دین همی‌تابد اگر از اهل دینی تو

به سوی باغ وحدت رو کز او شادی همی‌روید

که هر جزوت شود خندان اگر در خود حزینی تو

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا