🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۹ : ما از عراق جان غم آلود می‌بریم

(ثبت: 162791)

ما از عراق جان غم آلود می‌بریم

وز آتش جگر دل پردود می‌بریم

در گریهٔ وداع تذروان کبک لب

طاووس‌وار پای گل‌آلود می‌بریم

شب‌ها ز بس که سوزش تب‌ها همی کشیم

لب‌ها کبود و آبله فرسود می‌بریم

داریم درد فرقت یاران گمان مبر

کاندوه بود یا غم نابود می‌بریم

یاری ز دست رفته غم کار می‌خوریم

مایه زیان شده هوس سود می‌بریم

خونین دلی به صبر سر اندوده وز سرشک

خاکین رخی چو کاه گل‌اندود می‌بریم

گل درد سر برآورد و ما درد سر چو گل

دیر آوریم و زحمت خود زود می‌بریم

گفتی چو می‌برید ز بغداد زاد راه

صد دجله خون که دیده به پالود می‌بریم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا