🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۲ : ای قوم الغیاث که کار اوفتاده‌ایم

(ثبت: 162794)

ای قوم الغیاث که کار اوفتاده‌ایم

یاری دهید کز دل یار اوفتاده‌ایم

از ره روان حضرت او بازمانده‌ایم

از کاروان گسسته و بار اوفتاده‌ایم

در صدر دیده‌ای که چه اقبال دیده‌ایم

بر آستان نگر که چه زار اوفتاده‌ایم

از من دواسبه قافلهٔ صبر درگذشت

ما در میان راه و غبار اوفتاده‌ایم

اندر بلا همی کندم آزمون بلی

در آتش از برای عیار اوفتاده‌ایم

ای کاش یار غار نرفتی ز دست من

اکنون که پای بر دم مار اوفتاده‌ایم

خاقانی عزیز سخن بودم ای دریغ

آخر چه اوفتاد که خوار اوفتاده‌ایم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا