🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۵۴ : ای جفت دل من از تو فردم

(ثبت: 162816)

ای جفت دل من از تو فردم

وی راحت جان ز تو به دردم

تا با دل و جان من تو جفتی

من از دل و جان خویش فردم

رنجی که من از پی تو دیدم

دردی که من از غم تو خوردم

بر کوه بیازمای یکبار

تا بشناسی که من چه کردم

من شاخ وفا و مردمی را

کی چون تو شکسته بیخ نردم

داو دل و جان نهم به عشقت

در شدره اوفتاد نردم

ای سرو سهی که در فراقت

چون زرین نال زار و زردم

بیجاده اشارت در تو

رخسار چو کهربای زردم

با لشکر هجر تو همه سال

ز امید وصال در نبردم

با آتش و آب دیده و دل

گرد در تو چو باد گردم

بر رهگذر بلاست وصلت

در رهگذر بلا نبردم

عشق تو به جان خویش دادم

تا عمر به سر شود به دردم

خاقانی بیاموزد در عشق

بسیار خیال گرم و سردم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا