🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۷۱۴ : چو اسم شمس دین اسما تو دیدی

(ثبت: 197030)

چو اسم شمس دین اسما تو دیدی

خلاصه او است در اشیاء تو دیدی

چه دارد عقل‌ها پیشش ز دانش

برابر با سری کش پا تو دیدی

منورتر به هر دو کون ای دل

ز حلقه خاص او هیجا تو دیدی

به مانندش ز اول تا به آخر

بگو آخر کی دیده‌ست یا تو دیدی

در آن گوهر نبوده‌ست هیچ نقصان

اگر هستت خیال آن‌ها تو دیدی

به پیش خدمتش اندر سجودند

از آن سوی حجاب لا تو دیدی

خدیو سینه پهن و سروبالا

نه بالا است و نی پهنا تو دیدی

شهی کش جن و انس اندر سجودند

همه رویش در آن رعنا تو دیدی

ورا حلمی که خاک آن برنتابد

چنان حلمی در استغنا تو دیدی

ز وصف تلخ خود زهرا یکی وصف

به لعل شکر و زهرا تو دیدی

ز فرمان کردنش سوی سماوات

نهاده نردبان بالا تو دیدی

چنان لؤلؤ به تابانی و خوبی

که او را هست جان لالا تو دیدی

کسی خود این شبه فانی دون را

از او خواهد چنین کالا تو دیدی

به نرمی در هوای هرزه آبی

و یا آن عشق چون خارا تو دیدی

برونم جمله رنج و اندرون گنج

بدین وصف عجب ما را تو دیدی

خداوند شمس دین را در دو عالم

به ملک و بخت او همتا تو دیدی

ز بهر آتش ای باد صبا تا

رسانی خدمتی از ما تو دیدی

چو خاک سنب اسب جبرئیل است

همه تبریزیان احیا تو دیدی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا