🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۷۳۷ : مجلس چو چراغ و تو چو آبی

(ثبت: 197076)

مجلس چو چراغ و تو چو آبی

وز آب چراغ را خرابی

خورشید بتافته‌ست بر جمع

رو تو ز میان که چون سحابی

بر خوان منشین که نیک خامی

کو بوی کباب اگر کبابی

در پیش شدی که حاجبم من

والله که نه حاجبی حجابی

چون حاجب باب را نشان‌هاست

دانند تو را که از چه بابی

گشتی تو سوار اسب چوبین

از جهل به حمله می‌شتابی

یا عشق گزین که هر سه نقد است

یا زهد چو طالب ثوابی

با بیداران نشین و برخیز

کاین قافله رفت تو به خوابی

از شمس الدین رسی به منزل

و اندر تبریز راه یابی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا