🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۸۲۲ : تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری

(ثبت: 197242)

تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری

تو کبیری تو کبیری تو کبیر ابن کبیری

تو اصولی تو اصولی تو اصول ابن اصولی

تو خبیری تو خبیری تو خبیر ابن خبیری

تو لطیفی تو لطیفی تو لطیف ابن لطیفی

تو جهانی دو جهان را به یکی کاه نگیری

هله ای روح مصور هله ای بخت مکرر

نه ز خاکی نه ز آبی نه از این چرخ اثیری

تو از آن شهر نهانی که بدان شهر کشانی

نشوی غره به چیزی نه ز کس عذر پذیری

همگی آب حیاتی همگی قند و نباتی

همگی شکر و نجاتی نه خماری نه خمیری

به یکی کرم منکس بدهی دیبه و اطلس

نکند بر تو زیان کس که شکوری و شکیری

به عدم درنگریدم عدد ذره بدیدم

به پر عشق تو پران برهیده ز زحیری

اگرت بیند آتش همگی آب شود خوش

اگرت بیند منکر برهد او ز نکیری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا