🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۰ : رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

(ثبت: 179647)

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است

کرشمه‌ای بکند، صدهزار دل ببرد

ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است

اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا

بجای دل سر زلف نگار در چنگ است

از آن گهی که خراباتیی دلم بربود

مرا هوای خرابات و باده و چنگ است

بدین صفت که منم، از شراب عشق خراب

مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است؟

بیار ساقی، از آن می، که ساغر او را

ز عکس چهرهٔ تو هر زمان دگر رنگ است

بریز خون عراقی و آشتی وا کن

که آشتی بهمه حال بهتر از جنگ است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا