🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۱۰ : کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد

(ثبت: 164237)

کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد

معینست که از اژدها نمی‌ترسد

مرا ز طعن ملامت گران مترسانید

که برگ بید ز باد هوا نمی‌ترسد

مریض شوق ز تیر ستم نمی‌رنجد

قتیل عشق ز تیغ جفا نمی‌ترسد

از آن دو جادوی عاشق کش تو می‌ترسم

کزان بترس که او از خدا نمی‌ترسد

چنین که خون اسیران بظلم می‌ریزد

گر ز هیبت روز جزا نمی‌ترسد

هزار جان گرامی فدای بالایت

بیا که کشتهٔ عشق از بلا نمی‌ترسد

گر از عتاب تو ترسم تفاوتی نکند

کدام بنده که از پادشا نمی‌ترسد

از آن ز چشم خوشت خائفم که هندوئیست

که از سیاست ترک ختا نمی‌ترسد

کسی که تیر جفا می‌زند برین دل ریش

مگر ز ضربت تیغ قضا نمی‌ترسد

مرا بزخم قفا گفتمش ز پیش مران

که زخم خوردهٔ هجر از قفا نمی‌ترسد

بطیره گفت که خواجو چنین که می‌بینیم

ز نوک غمزهٔ خونریز ما نمی‌ترسد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا