شعر پاک

عنوان شعر	خوانش	نظرات
غزل شمارهٔ ۱ - فی التوحید : ای غره ماه از اثر صنع تو غرا	132
غزل شمارهٔ ۲ - فی نعمت الرسول صلی الله علیه و آله : صل علی محمد دره تاج الاصطفا	82
غزل شمارهٔ ۳ : ای صبح صادقان رخ زیبای مصطفی	75
غزل شمارهٔ ۴ : طوبی لک ای پیک صبا خرم رسیدی مرحبا	90
غزل شمارهٔ ۵ : این چه خلدست که چندین همه حورست اینجا	69
غزل شمارهٔ ۶ : بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا	87
غزل شمارهٔ ۷ : گر راه بود بر سر کوی تو صبا را	122
غزل شمارهٔ ۸ : چو در نظر نبود روی دوستان ما را	94
غزل شمارهٔ ۹ : وقت صبوح شد بیار آن خورمه نقاب ار	86
غزل شمارهٔ ۱۰ : همچو بالات بگویم سخنی راست ترا	79
غزل شمارهٔ ۱۱ : آن نقش بین که فتنه کند نقش‌بند را	110
غزل شمارهٔ ۱۲ : رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را	79
غزل شمارهٔ ۱۳ : ای ماه قیچاقی شبست از سر بنه بغطاق را	101
غزل شمارهٔ ۱۴ : مگذار مطرب را دمی کز چنگ بنهد چنگ را	75
غزل شمارهٔ ۱۵ : دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا	121
غزل شمارهٔ ۱۶ : یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا	71
غزل شمارهٔ ۱۷ : ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را	104
غزل شمارهٔ ۱۸ : ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را	122
غزل شمارهٔ ۱۹ : مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا	111
غزل شمارهٔ ۲۰ : میرود آب رخ از بادهٔ گلرنگ مرا	100
غزل شمارهٔ ۲۱ : کجا خبر بود از حال ما حبیبانرا	85
غزل شمارهٔ ۲۲ : بگوئید ای رفیقان ساربان را	88
غزل شمارهٔ ۲۳ : آخر ای یار فراموش مکن یارانرا	90
غزل شمارهٔ ۲۴ : ای بناوک زده چشم تو یک اندازانرا	91
غزل شمارهٔ ۲۵ : شبی که راه هم آه آتش افشان را	94
غزل شمارهٔ ۲۶ : اگر در جلوه میری سمند باد جولانرا	64
غزل شمارهٔ ۲۷ : چو در گره فکنی آن کمند پر چین را	76
غزل شمارهٔ ۲۸ : آنکه بر هر طرفی منتظرانند او را	66
غزل شمارهٔ ۲۹ : رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را	83
غزل شمارهٔ ۳۰ : بده آن راح روان پرور ریحانی را	92
غزل شمارهٔ ۳۱ : خرقه رهن خانهٔ خمار دارد پیر ما	94
غزل شمارهٔ ۳۲ : آب آتش میبرد خورشید شب‌پوش شما	78
غزل شمارهٔ ۳۳ : آن تن ماست یا میان شما	108
غزل شمارهٔ ۳۴ : اگر سرم برود در سر وفای شما	118
غزل شمارهٔ ۳۵ : آن ماه مهر پیکر نامهربان ما	103
غزل شمارهٔ ۳۶ : مغنی وقت آن آمد که بنوازی رباب	83
غزل شمارهٔ ۳۷ : ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب	72
غزل شمارهٔ ۳۸ : طلع الصبح من وراء حجاب	74
غزل شمارهٔ ۳۹ : دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب	98
غزل شمارهٔ ۴۰ : ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب	87
غزل شمارهٔ ۴۱ : ساقی سیمبر بیار شراب	94
غزل شمارهٔ ۴۲ : ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب	96
غزل شمارهٔ ۴۳ : هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب	94
غزل شمارهٔ ۴۴ : ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب	93
غزل شمارهٔ ۴۵ : من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب	75
غزل شمارهٔ ۴۶ : دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب	79
غزل شمارهٔ ۴۷ : ای کرده ماه را از تیره شب نقاب	88
غزل شمارهٔ ۴۸ : برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب	106
غزل شمارهٔ ۴۹ : رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب	95
غزل شمارهٔ ۵۰ : ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب	101
غزل شمارهٔ ۵۱ : ای چشم نیم‌خواب تو از من ربوده خواب	85
غزل شمارهٔ ۵۲ : ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب	68
غزل شمارهٔ ۵۳ : گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب	80
غزل شمارهٔ ۵۴ : چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب	87
غزل شمارهٔ ۵۵ : طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب	74
غزل شمارهٔ ۵۶ : طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب	84
غزل شمارهٔ ۵۷ : ای که از سرچشمهٔ نوشت برفت آب نبات	96
غزل شمارهٔ ۵۸ : ای که شهد شکربن تو برد آب نبات	68
غزل شمارهٔ ۵۹ : پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات	93
غزل شمارهٔ ۶۰ : تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت	84
غزل شمارهٔ ۶۱ : ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت	76
غزل شمارهٔ ۶۲ : چو بر قمر ز شب عنبری نقاب انداخت	73
غزل شمارهٔ ۶۳ : بسکه مرغ سحری در غم گلزار بسوخت	70
غزل شمارهٔ ۶۴ : آه کز آهم مه و پروین بسوخت	79
غزل شمارهٔ ۶۵ : صبح کز چشم فلک اشک ثریا می‌ریخت	70
غزل شمارهٔ ۶۶ : یاد باد آن روز کز لب بوی جان می‌آمدت	94
غزل شمارهٔ ۶۷ : از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت	80
غزل شمارهٔ ۶۸ : ساقیا ساغر شراب کجاست	98
غزل شمارهٔ ۶۹ : ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست	90
غزل شمارهٔ ۷۰ : منزلگه جانست که جانان من آنجاست	103
غزل شمارهٔ ۷۱ : این باد کدامست که از کوی شما خاست	84
غزل شمارهٔ ۷۲ : ایکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست	84
غزل شمارهٔ ۷۳ : این بوی بهارست که از صحن چمن خاست	84
غزل شمارهٔ ۷۴ : گر نه مرغ چمن از همنفس خویش جداست	77
غزل شمارهٔ ۷۵ : دلبرا سنبل هندوی تو در تاب چراست	102
غزل شمارهٔ ۷۶ : کار ما بی قد زیبات نمی آید راست	93
غزل شمارهٔ ۷۷ : با منت کینه و با جمله صفاست	76
غزل شمارهٔ ۷۸ : با تو نقشی که در تصور ماست	104
غزل شمارهٔ ۷۹ : طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست	76
غزل شمارهٔ ۸۰ : کفر سر زلف تو ایمان ماست	71
غزل شمارهٔ ۸۱ : عقل مرغی ز آشیانهٔ ماست	90
غزل شمارهٔ ۸۲ : کاف و نون جزوی از اوراق کتب خانه ماست	129
غزل شمارهٔ ۸۳ : مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست	98
غزل شمارهٔ ۸۴ : جمشید بنده در دولتسرای ماست	83
غزل شمارهٔ ۸۵ : رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست	137
غزل شمارهٔ ۸۶ : منزل پیر مغان کوی خرابات فناست	79
غزل شمارهٔ ۸۷ : گر از جور جانان ننالی رواست	102
غزل شمارهٔ ۸۸ : شامش از صبح فروزنده درآویخته است	59
غزل شمارهٔ ۸۹ : شوریده‌ئیست زلف تو کز بند جسته است	86
غزل شمارهٔ ۹۰ : روی زمین و خون دلم نم گرفته است	82
غزل شمارهٔ ۹۱ : هیچ می‌دانی چرا اشکم ز چشم افتاده است	49
غزل شمارهٔ ۹۲ : گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است	78
غزل شمارهٔ ۹۳ : چو سرچشمهٔ چشم من دیده است	66
غزل شمارهٔ ۹۴ : مسیح روح را مریم حجابست	77
غزل شمارهٔ ۹۵ : دلا جان در ره جانان حجابست	117
غزل شمارهٔ ۹۶ : رخش با آب و آتش در نقابست	84
غزل شمارهٔ ۹۷ : یاران همه مخمور و قدح پر می نابست	80
غزل شمارهٔ ۹۸ : هنوزت نرگس اندر عین خوابست	107
غزل شمارهٔ ۹۹ : آنزمان مهر تو می‌جست که پیمان می‌بست	77
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : رخسار تو شمع کایناتست	86
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست	101
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : ایکه لبت آب شکر ریختست	86
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : کارم از دست دل فرو بستست	82
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : خطی کز تیره شب برخور نوشتست	85
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست	66
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : ایکه زلف سیهت برگل روی آشفتست	94
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : جانم از غم بلب رسیدهٔ تست	73
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : گر حرص زیردست و طمع زیر پای تست	92
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست	78
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : دلبرا خورشیدتابان ذره‌ئی از روی تست	84
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست	155
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : جانم از بادهٔ لعل تو خراب افتادست	69
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : بستهٔ بند تو از هر دو جهان آزادست	112
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : رمضان آمد و شد کار صراحی از دست	97
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : بشکست دل تنگ من خسته کزین دست	66
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : زلال مشربم از لفظ آبدار خودست	84
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست	80
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : هر که او دیدهٔ مردم کش مستت دیدست	86
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : وه که از دست سر زلف سیاهت چه کشیدست	61
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : چو از برگ گلش سنبل دمیدست	81
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : گرهٔ زلف بهم بر زده کاین مشک تتارست	64
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : شعاع چشمهٔ مهر از فروغ رخسارست	78
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : به بوستان جمالت بهار بسیارست	69
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : نعلم نگر نهاده برآتش که عنبرست	66
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : سحر بگوش صبوحی کشان باده‌پرست	83
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست	91
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : ای لبت میگون و جانم می پرست	65
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست	100
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست	75
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : بیمار چشم مست تو رنجور خوشترست	68
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : در خنده آن عقیق شکرریز خوشترست	95
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست	69
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : فروغ عارض او یا سپیده سحرست	113
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : این همه مستی ما مستی مستی دگرست	90
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست	90
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست	54
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : آن نه رویست مگر فتنهٔ دور قمرست	93
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : ز آتشکده و کعبه غرض سوز ونیازست	80
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : از لعل آبدار تو نعلم برآتشست	51
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست	86
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : باغ و صحرا با سهی سروان نسرین برخوشست	88
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : شکنج زلف سیاه تو بر سمن چو خوشست	74
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : در شب زلف تو مهتابی خوشست	107
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : رخ دل‌فروز تو ماهی خوشست	89
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : بوقت صبح چو آن سرو سیمتن بنشست	90
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : بیش ازین بی همدمی در خانه نتوانم نشست	78
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : خطر بادیهٔ عشق تو بیش از پیشست	121
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : بهار روی تو بازار مشتری بشکست	99
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : ای بر عذار مهوشت آن زلف پرشکست	91
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : ترا با ما اگر صلحست جنگست	68
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : ابروی تو طاقست که پیوسته هلالست	125
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : رخت خورشید را یات جمالست	74
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : حسن تو نهایت جمالست	83
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : خطت که کتابهٔ جمالست	92
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست	81
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : این چنین صورت گر از آب و گلست	78
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : ای من ز دو چشم نیم مستت مست	92
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : ترا که موی میان هم وجود و هم عدمست	85
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : دوش پیری ز خرابات برون آمد مست	76
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : سحرگه ماه عقرب زلف من مست	105
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : دیشب درآمد از درم آنماه چهره مست	73
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : اگر چه بلبل طبعم هزار دستانست	72
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : نظری کن اگرت خاطر درویشانست	74
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : آن جوهر جانست که در گوهر کانست	81
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : دلم با مردم چشمت چنانست	57
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : مرا یاقوت او قوت روانست	72
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست	85
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست	75
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : روز رخسار تو ماهی روشنست	63
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : بوقت صبح می روشن آفتاب منست	92
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : سحاب سیل فشان چشم رودبار منست	64
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : گل بستان خرد لفظ دلارای منست	118
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : زلف لیلی صفتت دام دل مجنونست	77
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست	64
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست	69
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست	73
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : من بقول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست	80
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : عنبرست آن دام دل یا زلف عنبرسای دوست	87
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : ای فدای قامتت هر سرو بستانی که هست	78
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : ایکه از دفتر حسنت مه تابان بابیست	81
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست	75
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : ای پیک صبا حال پری چهرهٔ ما چیست	79
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : ز زلفش نافهٔ تاتار تاریست	81
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : برسر کوی عشق بازاریست	102
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : ترا که طرهٔ مشکین و خط زنگاریست	83
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست	54
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست	105
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : غرهٔ ما جز آن عارض شهرآرا نیست	96
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : نشان بی نشانان بی نشانیست	85
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : بتی که طره او مجمع پریشانیست	80
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست	86
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : بدایت غم عشاق را نهایت نیست	46
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست	69
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : کو دل که او بدام غمت پای بند نیست	84
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست	93
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست	60
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : اینجا نماز زنده‌دلان جز نیاز نیست	74
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : مرغ جانرا هر دو عالم آشیانی بیش نیست	55
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : روضهٔ خلد برین بستانسرائی بیش نیست	81
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : حذر کن ز یاری که یاریش نیست	101
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست	88
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست	82
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : اگر ترا غم امثال ما بود غم نیست	101
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست	98
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست	105
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست	90
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : شمع ما مامول هر پروانه نیست	436
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست	76
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : گرچه کاری چو عشقبازی نیست	50
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : مشنو که مرا با لب لعلت هوسی نیست	89
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : هیچ دل نیست که میلش بدلارائی نیست	77
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : بر سر کوی خرابات محبت کوئیست	83
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : دیشب دلم ز ملک دو عالم خبر نداشت	98
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : کاروان خیمه به صحرا زد و محمل بگذشت	92
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : ای قمر تابی از بناگوشت	90
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت	111
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : منزل ار یار قرینست چه دوزخ چه بهشت	84
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : ز کفر زلفت ایمان می‌توان یافت	96
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت	84
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت	89
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت	88
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : سنبلش برگ ارغوان بگرفت	74
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت	83
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت	86
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت	75
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت	170
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت	100
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : ای جان جهان جان وجهان برخی جانت	80
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : بحز از کمر ندیدم سر موئی از میانت	84
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست	55
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت	83
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ	72
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : میانش موئی و شیرین دهان هیچ	76
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : بنوش لعل مذاب از زمردین اقداح	69
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : حیات بخش بود باده خاصه وقت صبوح	82
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد	64
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد	82
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : پیه سوز چشم من سرشمع ایوان تو باد	77
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : نسیم باد صبا جان من فدای تو باد	74
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : تا دلم در خم آن زلف سمن‌سا افتاد	115
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : چوعکس روی تو در ساغر شراب افتاد	83
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : دلبرم را پر طوطی بر شکر خواهد فتاد	69
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد	120
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد	99
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد	92
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : یاد باد آنکه نیاورد ز من روزی یاد	75
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : دل من زحمت جان برنتابد	83
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : هندوئی را باغبان سوی گلستان می‌فرستد	69
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد	71
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد	73
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : چون طره عنبر شکنش در شکن افتد	96
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : هر کرا یار یار می‌افتد	69
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : مه چنین دلستان نمی‌افتد	69
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : لطافت دهنش در بیان نمی‌گنجد	67
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : اگر آن ماه مهربان گردد	81
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : ز جام عشق تو عقلم خراب می‌گردد	87
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : چه بادست اینکه می‌آید که بوی یار ما دارد	71
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : در راه قربت ما ره‌بان چه کار دارد	86
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : با درد دردنوشان درمان چه کار دارد	90
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : درد محبت درمان ندارد	84
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : کسی کو دل بر جانان ندارد	76
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : آن پریچهره که جور و ستم آئین دارد	99
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : هر کو بصری دارد با او نظری دارد	84
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : دل من باز هوای سر کوئی دارد	66
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : کدام یار که ما را پیام یار آرد	83
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : چون صبا نکهت آن زلف پریشان آرد	91
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : خدنگ غمزهٔ جادو چو در کمان آرد	82
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : نقاش که او صورت ارژنگ نگارد	75
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : کاروان ختنی مشک ختا می‌آرد	75
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد	70
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : قصه غصه فرهاد بشیرین که برد	100
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : پیغام بلبلان بگلستان که می‌برد	73
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : توئی که لعل تو دست از عقیق کانی برد	57
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : سپیده‌دم که صبا دامن سمن بدرد	57
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : تاجداری کند آنکس که ز سردر گذرد	139
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : خنک آن باد که برخاک خراسان گذرد	81
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : ترک من ترک من گرفت و خطا کرد	77
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : چو شام شد بشبستان باید کرد	84
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد	67
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد	78
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : جان توجه بروی مهوش کرد	64
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : باز عزم شراب خواهم کرد	98
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد	86
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد	61
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد	74
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد	69
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد	62
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : سپیده‌دم که صبا بر چمن گذر می‌کرد	94
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : طوطی از پستهٔ تنگ تو شکر گرد آورد	89
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : سوز غم تو آتشم از جان بر آورد	80
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : من خاک آن بادم که او بوی دلارام آورد	80
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : گل نهالی به بوستان آورد	73
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : کس نیست که دست من غمخوار بگیرد	87
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : چون خط تو گرد رخ گلرنگ بگیرد	105
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : دلم دیده از دوستان برنگیرد	76
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : دلم که حلقهٔ گیسوی یار می‌گیرد	79
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : طوطی چو سخن گوئی پیش شکرت میرد	88
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : مرغ در راه او پر اندازد	86
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : چون طوطی خط تو پر بر شکر اندازد	79
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : تا برآید نفس از عشق دمی باید زد	92
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد	87
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : صحبت جان جهان جان و جهان می‌ارزد	90
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : حدیث آرزومندی جوابی هم نمی‌ارزد	93
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : بهار دهر بباد خزان نمی‌ارزد	91
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : همه گنج جهان ماری نیرزد	83
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : دلا سود عالم زیانی نیرزد	89
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد	85
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد	95
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : آنکو به شکر ریزی شور از شکر انگیزد	92
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد	72
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد	78
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : این ترک زنگاری کمان از خیل خاقان می‌رسد	72
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد	118
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : گر سر صحبت این بی سر و پایت باشد	67
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : درد غم عشق را طبیب نباشد	108
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : شام شکستگان را هرگز سحر نباشد	88
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : روی نکو بی وجود ناز نباشد	80
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : مردان این قدم را باید که سر نباشد	74
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : کی طرف گلستان چو سر کوی تو باشد	75
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : ز حال بی‌خبرانت خبر نمی‌باشد	74
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : تا چین آن دو زلف سمن‌سا پدید شد	81
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : مرا ای بخت یاری کن چو یار از دست بیرون شد	97
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد	73
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد	85
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : اسیر قید محبت ز جان نیندیشد	87
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : گر دلم روز وداع از پی محمل می‌شد	80
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : ایکه از شرمت خوی از رخسارهٔ خور می‌چکد	100
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : یارش نتوان گفت که از یار بنالد	116
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : نی ز دود دل پرآتش ما می‌نالد	95
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد	116
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : ماه فرو رفت و آفتاب برآمد	82
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : خسرو انجم بگه بام برآمد	83
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : وقت صبوح آن زمان که ماه برآمد	69
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : از صومعه پیری بخرابات درآمد	81
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : شکر تنگ تو تنگ شکر آمد	68
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : مراد بین که به پیش مرید باز آمد	103
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد	90
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد	125
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : عید آمد و آنماه دلافروز نیامد	88
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : سریست مرا با تو که اغیار نداند	78
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : کس حال من سوخته جز شمع نداند	131
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : عجب دارم گر او حالم نداند	71
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : حدیث جان بجز جانان نداند	80
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : که می‌رود که پیامم به شهریار رساند	92
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : درد من دلخسته بدرمان که رساند	84
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : گویند که صبرآتش عشقت بنشاند	75
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : ماجرائی که دل سوخته می‌پوشاند	80
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : دل بدست یار و غم در دل بماند	102
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : ما برکنار و با تو کمر در میان بماند	99
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند	93
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : هر که را سکه درستست بزر باز نماند	92
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : گل اندامی که گلگون می‌دواند	76
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : اگر ز پیش برانی مرا که برخواند	90
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : آن خط شب مثال که بر خور نوشته‌اند	92
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت برده‌اند	100
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : خورشید را ز مشک زره پوش کرده‌اند	84
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : شام خون آشام گیسو را اگر چین کرده‌اند	119
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : زنده‌اند آنها که پیش چشم خوبان مرده‌اند	58
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : خورشید را به سایهٔ شب در نشانده‌اند	81
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : این دلبران که پرده برخ در کشیده‌اند	84
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : زهی زلفت گرهگیری پر از بند	79
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : ای ساربان به قتل ضعیفان کمر مبند	101
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند	80
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند	87
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : دل مجروح مرا آگهی از جان دادند	86
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : دوش چون در شکن طرهٔ شب چین دادند	92
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : این چه نامه‌ست که از کشور یار آوردند	112
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : خیمهٔ نوروز بر صحرا زدند	89
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند	81
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند	75
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند	88
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : چون ترک من سپاه حبش برختن زند	56
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : هم عفی الله نی که ما را مرحبائی می‌زند	76
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : تا درد نیابند دوا را نشناسند	71
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : ساقیا می زین فزون‌تر کن که میخواران بسند	88
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : چون خط سبز تو بر آفتاب بنویسند	92
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : هر نسخه که در وصف خط یار نویسند	108
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : می‌کشندم بخرابات و در آن می‌کوشند	78
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : در آن مجلس که جام عشق نوشند	91
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند	99
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : نور رویت تاب در شمع شبستان افکند	92
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند	102
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : آنکه هرگز نظری با من شیدا نکند	87
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند	74
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : جان وطن بر در جانان چه کند گر نکند	86
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : گمان مبر که دلم میل دوستان نکند	70
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند	91
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : چنانکه صید دل آن چشم آهوانه کند	94
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : چون سایبان آفتاب از مشک تاتاری کند	92
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : ماه من مشک سیه در دامن گل می‌کند	68
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : گمان مبر که در آفاق اهل حسن کمند	112
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند	97
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : طره‌های تو کمند افکن طرارانند	80
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : مستم آنجا مبر ای یار که سرمستانند	68
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند	60
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : صوفی اگرش بادهٔ صافی نچشانند	78
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند	81
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : ساقیان چون دم از شراب زنند	88
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند	107
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : پای کوبان در سراندازی چو سربازی کنند	92
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : پری رخان که برخ رشک لعبت چینند	67
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : اهل دل پیش تو مردن ز خدا می‌خواهند	97
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند	95
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : اهل تحقیق چو در کوی خرابات آیند	84
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند	115
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : تنم تنها نمی‌خواهد که در کاشانه بنشیند	64
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : به آب گل رخ آن گلعذار می‌شویند	126
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : دیگرانرا عیش و شادی گر چه در صحرا بود	63
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : آن رفت که میل دل من سوی شما بود	95
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : گردون کنایتی ز سر بام ما بود	61
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : یاد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود	67
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : مرا ز مهر رخت کی ملال خواهد بود	80
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود	81
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : تا ترا برگ ما نخواهد بود	85
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود	96
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود	67
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود	107
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود	90
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : بی گلبن وصلت بگلستان نتوان بود	65
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : دیشب همه منزل من کوی مغان بود	89
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : بی رخ حور بجنت نفسی نتوان بود	70
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : آن زمان کز من دلسوخته آثار نبود	134
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : آندم که نه شمع و نه لگن بود	104
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : وفات به بود آنرا که در وفای تو نبود	79
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : مشنو که چراغ دل من روی تو نبود	75
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : دوش کز طوفان اشکم آب دریا رفته بود	76
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بود	115
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : مرا وقتی نگاری خرگهی بود	78
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود	78
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : نقش رویت بچه رو از دل پر خون برود	98
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می‌رود	113
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : تشنهٔ غنچه سیراب ترا آب چه سود	65
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود	68
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : ایکه هر دم عنبرت بر نسترن چنبر شود	113
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : هر کو نظر کند بتو صاحب‌نظر شود	77
غزل شمارهٔ ۴۳۶ : بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود	95
غزل شمارهٔ ۴۳۷ : گر مرا بخت درین واقعه یاور نشود	91
غزل شمارهٔ ۴۳۸ : گرمی خسرو و شیرین بشکر کم نشود	51
غزل شمارهٔ ۴۳۹ : عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود	93
غزل شمارهٔ ۴۴۰ : زهی لعل تو در درج منضود	83
غزل شمارهٔ ۴۴۱ : مهرهٔ مهر چو از حقه مینا بنمود	111
غزل شمارهٔ ۴۴۲ : چشمت دل پر ز تاب خواهد	83
غزل شمارهٔ ۴۴۳ : دلم بی وصل جانان جان نخواهد	77
غزل شمارهٔ ۴۴۴ : جان بر افشان اگرت صحبت جانان باید	93
غزل شمارهٔ ۴۴۵ : هرکه با نرگس سرمست تو در کار آید	69
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید	113
غزل شمارهٔ ۴۴۷ : پیداست که از دود دم ما چه برآید	76
غزل شمارهٔ ۴۴۸ : بسالی کی چنان ماهی برآید	81
غزل شمارهٔ ۴۴۹ : گوئی بت من چون ز شبستان بدر آید	96
غزل شمارهٔ ۴۵۰ : به خشم رفتهٔ ما گر به صلح باز آید	72
غزل شمارهٔ ۴۵۱ : بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید	61
غزل شمارهٔ ۴۵۲ : عشقست که چون پرده ز رخ باز گشاید	101
غزل شمارهٔ ۴۵۳ : چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید	75
غزل شمارهٔ ۴۵۴ : نسیم باد صبا چون ز بوستان آید	80
غزل شمارهٔ ۴۵۵ : یا رب این هدهد میمون ز کجا می‌آید	67
غزل شمارهٔ ۴۵۶ : گلی به رنگ تو از غنچه بر نمی‌آید	87
غزل شمارهٔ ۴۵۷ : این چه بادست که از سوی چمن می‌آید	75
غزل شمارهٔ ۴۵۸ : کدام دل که ز دوری به جان نمی‌آید	95
غزل شمارهٔ ۴۵۹ : مرا دلیست که تا جان برون نمی‌آید	109
غزل شمارهٔ ۴۶۰ : ناله‌ئی کان ز دل چنگ برون می‌آید	89
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : کسی را از تو کامی برنیاید	86
غزل شمارهٔ ۴۶۲ : مهی چون او به ماهی برنیاید	86
غزل شمارهٔ ۴۶۳ : در پای تو هرکس که سر انداز نیاید	75
غزل شمارهٔ ۴۶۴ : جز ناله کسی مونس و دمساز نیاید	95
غزل شمارهٔ ۴۶۵ : به مهر روی تو در آفتاب نتوان دید	119
غزل شمارهٔ ۴۶۶ : وهم بسی رفت و مکانش ندید	83
غزل شمارهٔ ۴۶۷ : صبح چون گلشن جمال تو دید	77
غزل شمارهٔ ۴۶۸ : جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید	67
غزل شمارهٔ ۴۶۹ : مستم ز در خانهٔ خمار برآرید	51
غزل شمارهٔ ۴۷۰ : سبزه پیرامن سرچشمهٔ نوشش نگرید	75
غزل شمارهٔ ۴۷۱ : آخر از سوز دل شبهای من یاد آورید	83
غزل شمارهٔ ۴۷۲ : دوش چون موکب سلطان خیالش برسید	84
غزل شمارهٔ ۴۷۳ : حدیث شمع از پروانه پرسید	95
غزل شمارهٔ ۴۷۴ : سخن یار ز اغیار بباید پوشید	88
غزل شمارهٔ ۴۷۵ : همچو شمعم بشبستان حرم یاد کنید	46
غزل شمارهٔ ۴۷۶ : آن شکر لب که نباتش ز شکر می‌روید	78
غزل شمارهٔ ۴۷۷ : کیست که با من حدیث یار بگوید	84
غزل شمارهٔ ۴۷۸ : ز شهریار که آید که حال یار بگوید	58
غزل شمارهٔ ۴۷۹ : مرغ جم باز حدیثی ز سبا می‌گوید	57
غزل شمارهٔ ۴۸۰ : دست گیرید و بدستم می گلفام دهید	72
غزل شمارهٔ ۴۸۱ : ای پرده سرایان که درین پرده سرائید	102
غزل شمارهٔ ۴۸۲ : خدا را از سر زاری بگوئید	71
غزل شمارهٔ ۴۸۳ : ای پیر مغان شربتم از درد مغان آر	114
غزل شمارهٔ ۴۸۴ : زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار	109
غزل شمارهٔ ۴۸۵ : مسیح وقتی ازین خسته دم دریغ مدار	81
غزل شمارهٔ ۴۸۶ : ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار	77
غزل شمارهٔ ۴۸۷ : برو ای خواجه و شه را بگدا باز گذار	78
غزل شمارهٔ ۴۸۸ : طره بفشان و مرا بیش پریشان مگذار	68
غزل شمارهٔ ۴۸۹ : بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار	90
غزل شمارهٔ ۴۹۰ : چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار	85
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : ماه یا جنتست یا رخسار	65
غزل شمارهٔ ۴۹۲ : ای نغمهٔ خوشت دم داود را شعار	86
غزل شمارهٔ ۴۹۳ : سبحان من یسبحه الرمل فی القفار	93
غزل شمارهٔ ۴۹۴ : قلم گرفتم و می‌خواستم که بر طومار	73
غزل شمارهٔ ۴۹۵ : منم ز مهر رخت روی کرده در دیوار	81
غزل شمارهٔ ۴۹۶ : ای خوشا وصل یار و فصل بهار	87
غزل شمارهٔ ۴۹۷ : حبذا پای گل و صبحدم و فصل بهار	110
غزل شمارهٔ ۴۹۸ : مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار	95
غزل شمارهٔ ۴۹۹ : آشنای تو ز بیگانه و خویشش چه خبر	77
غزل شمارهٔ ۵۰۰ : ما را ز پردهٔ تو دل از پرده شد بدر	59
غزل شمارهٔ ۵۰۱ : ای دل ار سودای جانان داری از جان درگذر	84
غزل شمارهٔ ۵۰۲ : شمسهٔ چین را طلوع ازطرف بغتاقش نگر	117
غزل شمارهٔ ۵۰۳ : ای تتق بسته از تیره شب برقمر	87
غزل شمارهٔ ۵۰۴ : بوستان جنتست و سروم حور	81
غزل شمارهٔ ۵۰۵ : زهی طناب سراپردهٔ تو گیسوی حور	75
غزل شمارهٔ ۵۰۶ : گر یار یار باشدت ای یار غم مخور	82
غزل شمارهٔ ۵۰۷ : دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور	72
غزل شمارهٔ ۵۰۸ : برافکن سایبان ظلمت از نور	110
غزل شمارهٔ ۵۰۹ : بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور	84
غزل شمارهٔ ۵۱۰ : پندم به چه عقل می‌دهد پیر	98
غزل شمارهٔ ۵۱۱ : معلوم نگردد سخن عشق بتقریر	98
غزل شمارهٔ ۵۱۲ : فتاده‌ام من دیوانه در غم تو اسیر	82
غزل شمارهٔ ۵۱۳ : برگیر دل ز ملک جهان و جهان بگیر	89
غزل شمارهٔ ۵۱۴ : با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر	77
غزل شمارهٔ ۵۱۵ : بیدلی گردل ز دلبر برنگیرد گومگیر	67
غزل شمارهٔ ۵۱۶ : ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر	130
غزل شمارهٔ ۵۱۷ : دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر	84
غزل شمارهٔ ۵۱۸ : کار من شکسته بسامان رسید باز	79
غزل شمارهٔ ۵۱۹ : ای دل ار صحبت جانان طلبی جان درباز	118
غزل شمارهٔ ۵۲۰ : بستیم دل در آن سر زلف دراز باز	67
غزل شمارهٔ ۵۲۱ : چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز	58
غزل شمارهٔ ۵۲۲ : خادمهٔ عود سوز مطربهٔ عود ساز	83
غزل شمارهٔ ۵۲۳ : ای شده بر مه ز شبه مهره ساز	74
غزل شمارهٔ ۵۲۴ : پیش عاقل نیاز چیست نماز	84
غزل شمارهٔ ۵۲۵ : کجا بود من مدهوش را حضور نماز	88
غزل شمارهٔ ۵۲۶ : بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز	123
غزل شمارهٔ ۵۲۷ : روز عیش و طرب و عید صیامست امروز	80
غزل شمارهٔ ۵۲۸ : این غزل یک دو نوبت از سرسوز	100
غزل شمارهٔ ۵۲۹ : در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوز	89
غزل شمارهٔ ۵۳۰ : برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز	73
غزل شمارهٔ ۵۳۱ : نشست شمع سحر ای چراغ مجلسیان خیز	93
غزل شمارهٔ ۵۳۲ : بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز	86
غزل شمارهٔ ۵۳۳ : ای دلم را شکر جان‌پرورت چون جان عزیز	107
غزل شمارهٔ ۵۳۴ : ز لعل عیسویان قصه مسیحا پرس	66
غزل شمارهٔ ۵۳۵ : معنی این صورت از صورتگران چین بپرس	140
غزل شمارهٔ ۵۳۶ : ای مرغ خوش‌نوا چه فرو بسته‌ئی نفس	91
غزل شمارهٔ ۵۳۷ : نه مرا بر سر کوی تو بجز سایه جلیس	87
غزل شمارهٔ ۵۳۸ : به فلک می‌رسد خروش خروس	82
غزل شمارهٔ ۵۳۹ : الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش	64
غزل شمارهٔ ۵۴۰ : کارم از بی سیمی ار چون زر نباشد گومباش	101
غزل شمارهٔ ۵۴۱ : یار ما را گر غمی از یار نبود گو مباش	82
غزل شمارهٔ ۵۴۲ : زهی مستی من ز بادام مستش	81
غزل شمارهٔ ۵۴۳ : مستم ز دو چشم نیمه مستش	89
غزل شمارهٔ ۵۴۴ : مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش	65
غزل شمارهٔ ۵۴۵ : رخت شمع شبستان می‌نهندش	76
غزل شمارهٔ ۵۴۶ : سرو را پای به گل می‌رود از رفتارش	91
غزل شمارهٔ ۵۴۷ : رقیب اگر بجفا باز داردم ز درش	92
غزل شمارهٔ ۵۴۸ : گلزار جنتست رخ حور پیکرش	56
غزل شمارهٔ ۵۴۹ : آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش	94
غزل شمارهٔ ۵۵۰ : هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش	102
غزل شمارهٔ ۵۵۱ : رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش	70
غزل شمارهٔ ۵۵۲ : گر چه تنگست دلم چون دهن خندانش	69
غزل شمارهٔ ۵۵۳ : آه از آن یار که نبود خبر از یارانش	92
غزل شمارهٔ ۵۵۴ : اگر او سخن نگوید سخنست در دهانش	77
غزل شمارهٔ ۵۵۵ : دگر وجود ندارد لطیفه‌ئی ز دهانش	78
غزل شمارهٔ ۵۵۶ : بیرون ز کمر هیچ ندیدم ز میانش	63
غزل شمارهٔ ۵۵۷ : آنکه جز نام نیابند نشان از دهنش	90
غزل شمارهٔ ۵۵۸ : حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش	88
غزل شمارهٔ ۵۵۹ : ترک خنجرکش لشکرشکن ترلک پوش	77
غزل شمارهٔ ۵۶۰ : ای شب زلفت غالیه سا وی مه رویت غالیه پوش	72
غزل شمارهٔ ۵۶۱ : ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش	106
غزل شمارهٔ ۵۶۲ : ای دو چشم خوش پر خواب تو درخوابی خوش	90
غزل شمارهٔ ۵۶۳ : ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش	143
غزل شمارهٔ ۵۶۴ : سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش	86
غزل شمارهٔ ۵۶۵ : چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش	103
غزل شمارهٔ ۵۶۶ : ای دل مکن انکار و از این کار میندیش	84
غزل شمارهٔ ۵۶۷ : پرده از رخ بفکن ای خود پردهٔ رخسار خویش	65
غزل شمارهٔ ۵۶۸ : آورده ایم روی بسوی دیار خویش	62
غزل شمارهٔ ۵۶۹ : به شهریار بگوئید حال این درویش	70
غزل شمارهٔ ۵۷۰ : به بزمگاه صبوحی کنون بمجلس خاص	58
غزل شمارهٔ ۵۷۱ : بده آن راح روان بخش که در مجلس خاص	117
غزل شمارهٔ ۵۷۲ : بسوز سینه رسند اهل دل بذوق سماع	77
غزل شمارهٔ ۵۷۳ : بیار باده که وقت گلست و موسم باغ	80
غزل شمارهٔ ۵۷۴ : چون آتش خور شعله زد از شیشه شفاف	82
غزل شمارهٔ ۵۷۵ : شمیم باغ بهشتست با نسیم عراق	91
غزل شمارهٔ ۵۷۶ : ای برده عارضت به لطافت ز مه سبق	104
غزل شمارهٔ ۵۷۷ : چو حرفی بخوانی ز طومار عشق	69
غزل شمارهٔ ۵۷۸ : طفل بود در نظر پیر عشق	73
غزل شمارهٔ ۵۷۹ : باز برافراختیم رایت سلطان عشق	81
غزل شمارهٔ ۵۸۰ : سری بالعیس اصحابی ولی فی العیس معشوق	103
غزل شمارهٔ ۵۸۱ : ای سرو خرامندهٔ بستان حقایق	76
غزل شمارهٔ ۵۸۲ : نکهت روضهٔ خلدست که می‌بیزد مشک	57
غزل شمارهٔ ۵۸۳ : وه چه شیرینست لعلش اندرو پنهان نمک	88
غزل شمارهٔ ۵۸۴ : دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک	90
غزل شمارهٔ ۵۸۵ : ای روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ	86
غزل شمارهٔ ۵۸۶ : نیستی آنکه زنی شیشهٔ هستی برسنگ	73
غزل شمارهٔ ۵۸۷ : چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال	124
غزل شمارهٔ ۵۸۸ : یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال	161
غزل شمارهٔ ۵۸۹ : گشت معلوم کنون قیمت ایام وصال	83
غزل شمارهٔ ۵۹۰ : سبحان من تقدس بالعز و الجلال	66
غزل شمارهٔ ۵۹۱ : زهی ز بادهٔ لعلت در آتش آب زلال	70
غزل شمارهٔ ۵۹۲ : ای سواد خط توشرح مصابیح جمال	80
غزل شمارهٔ ۵۹۳ : زهی گرفته خور از طلعت تو فال جمال	76
غزل شمارهٔ ۵۹۴ : زهی زلفت شکسته نرخ سنبل	72
غزل شمارهٔ ۵۹۵ : شب رحیل ز افغان خستگان مراحل	85
غزل شمارهٔ ۵۹۶ : ای دل من بسته در آن زنجیر سمن‌سا دل	86
غزل شمارهٔ ۵۹۷ : دلم مرید مرادست و دیده رهبر دل	82
غزل شمارهٔ ۵۹۸ : ای ماه تو مهر انور دل	97
غزل شمارهٔ ۵۹۹ : دلم ربودی و رفتی ولی نمی‌روی از دل	47
غزل شمارهٔ ۶۰۰ : ای غم عشق تو آتش زده در خرمن دل	98
غزل شمارهٔ ۶۰۱ : رحمتی گر نکند بر دلم آن سنگین دل	66
غزل شمارهٔ ۶۰۲ : مرا که راه نماید کنون به خانهٔ دل	68
غزل شمارهٔ ۶۰۳ : گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل	95
غزل شمارهٔ ۶۰۴ : مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل	85
غزل شمارهٔ ۶۰۵ : ای کرده تیره شب را بر آفتاب منزل	73
غزل شمارهٔ ۶۰۶ : هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل	76
غزل شمارهٔ ۶۰۷ : باغبان گو برو باد مپیما کز گل	72
غزل شمارهٔ ۶۰۸ : خوشا با دوستان در بوستان گل	83
غزل شمارهٔ ۶۰۹ : مرا که نیست بخاک درت امید وصول	70
غزل شمارهٔ ۶۱۰ : یا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول	84
غزل شمارهٔ ۶۱۱ : سپیده دم که برآمد خروش بانگ رحیل	123
غزل شمارهٔ ۶۱۲ : نوبتی صبح برآمد ببام	80
غزل شمارهٔ ۶۱۳ : برآمد بانگ مرغ و نوبت بام	86
غزل شمارهٔ ۶۱۴ : آفتابست یا ستارهٔ بام	76
غزل شمارهٔ ۶۱۵ : تبت یا ذا الجلال و الا کرام	88
غزل شمارهٔ ۶۱۶ : خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام	74
غزل شمارهٔ ۶۱۷ : مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام	84
غزل شمارهٔ ۶۱۸ : عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام	71
غزل شمارهٔ ۶۱۹ : حن فی روض الهوی قلبی کماناح الحمام	56
غزل شمارهٔ ۶۲۰ : گر چه من آب رخ از خاک درت یافته‌ام	77
غزل شمارهٔ ۶۲۱ : من ز دست دیده و دل در بلا افتاده‌ام	79
غزل شمارهٔ ۶۲۲ : سلامی به جانان فرستاده‌ام	89
غزل شمارهٔ ۶۲۳ : گر نگویم دوستی از دوستانت بوده‌ام	79
غزل شمارهٔ ۶۲۴ : هیچ می‌دانی که دیشب در غمش چون بوده‌ام	90
غزل شمارهٔ ۶۲۵ : چو نام تو در نامه‌ئی دیده‌ام	85
غزل شمارهٔ ۶۲۶ : هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام	86
غزل شمارهٔ ۶۲۷ : چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم	72
غزل شمارهٔ ۶۲۸ : دل گل زنده گردد از دم خم	78
غزل شمارهٔ ۶۲۹ : ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم	56
غزل شمارهٔ ۶۳۰ : چو چشم مست تو می پرستم	115
غزل شمارهٔ ۶۳۱ : ز لعلم ساغری در ده که چون چشم تو سرمستم	79
غزل شمارهٔ ۶۳۲ : من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم	100
غزل شمارهٔ ۶۳۳ : امروز که من عاشق و دیوانه و مستم	86
غزل شمارهٔ ۶۳۴ : تخفیف کن از دور من این باده که مستم	87
غزل شمارهٔ ۶۳۵ : رند و دردی کش و مستم چه توان کرد چو هستم	66
غزل شمارهٔ ۶۳۶ : روزگاری روی در روی نگاری داشتم	58
غزل شمارهٔ ۶۳۷ : صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم	90
غزل شمارهٔ ۶۳۸ : بدانکه بوی تو آورد صبحدم بادم	85
غزل شمارهٔ ۶۳۹ : در چمن دوش ببوی تو گذر می‌کردم	88
غزل شمارهٔ ۶۴۰ : می‌گذشتی و من از دور نظر می‌کردم	62
غزل شمارهٔ ۶۴۱ : عشق آن بت ساکن میخانه می‌گرداندم	100
غزل شمارهٔ ۶۴۲ : گر می‌کشندم ور می‌کشندم	103
غزل شمارهٔ ۶۴۳ : وقتست کز ورای سراپردهٔ عدم	67
غزل شمارهٔ ۶۴۴ : با روی چون گلنارش از برگ سمن باز آمدم	86
غزل شمارهٔ ۶۴۵ : رخشنده‌تر از مهر رخش ماه ندیدم	69
غزل شمارهٔ ۶۴۶ : نکنم حدیث شکر چو لبت گزیدم	89
غزل شمارهٔ ۶۴۷ : روزی به سر کوی خرابات رسیدم	78
غزل شمارهٔ ۶۴۸ : نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم	88
غزل شمارهٔ ۶۴۹ : بلبلان که رساند نسیم باغ ارم	89
غزل شمارهٔ ۶۵۰ : ایدل ار خواهی به دولتخانهٔ جانت برم	62
غزل شمارهٔ ۶۵۱ : دوش می‌آید نگار بربرم	76
غزل شمارهٔ ۶۵۲ : چو برکشی علم قربت از حریم حرم	67
غزل شمارهٔ ۶۵۳ : بزن بنوک خدنگم که پیش دست تو میرم	77
غزل شمارهٔ ۶۵۴ : اشکست که می‌گردد در کوی تو همرازم	68
غزل شمارهٔ ۶۵۵ : بیا که هندوی گیسوی دلستان تو باشم	149
غزل شمارهٔ ۶۵۶ : ای روی تو چشمهٔ خور چشم	71
غزل شمارهٔ ۶۵۷ : ای لاله برگ خویش نظرت گلستان چشم	66
غزل شمارهٔ ۶۵۸ : تا چند به شادی می غمهای تو نوشم	80
غزل شمارهٔ ۶۵۹ : می‌درم جامه و از مدعیان می‌پوشم	99
غزل شمارهٔ ۶۶۰ : ترا که گنج گشودی ز زخم مار چه غم	95
غزل شمارهٔ ۶۶۱ : من بار هجر می‌کشم و ناقه محملم	63
غزل شمارهٔ ۶۶۲ : آید ز نی حدیثی هر دم بگوش جانم	83
غزل شمارهٔ ۶۶۳ : من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم	104
غزل شمارهٔ ۶۶۴ : من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم	94
غزل شمارهٔ ۶۶۵ : گر من خمار خود ز لب یار بشکنم	85
غزل شمارهٔ ۶۶۶ : ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم	80
غزل شمارهٔ ۶۶۷ : نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم	78
غزل شمارهٔ ۶۶۸ : مدام آن نرگس سرمست را در خواب می‌بینم	66
غزل شمارهٔ ۶۶۹ : گلی به رنگ تو در بوستان نمی‌بینم	90
غزل شمارهٔ ۶۷۰ : آن ماه پری رخ را در خانه نمی‌بینم	93
غزل شمارهٔ ۶۷۱ : خرم آنروز که از خطهٔ کرمان بروم	101
غزل شمارهٔ ۶۷۲ : من بیدل نگر از صحبت جانان محروم	70
غزل شمارهٔ ۶۷۳ : این چه بادست کزو بوی شما می‌شنوم	81
غزل شمارهٔ ۶۷۴ : این چه بویست که از باد صبا می‌شنوم	101
غزل شمارهٔ ۶۷۵ : حکایت رخت از آفتاب می‌شنوم	69
غزل شمارهٔ ۶۷۶ : نسیم زلف تو از نوبهار می‌شنوم	66
غزل شمارهٔ ۶۷۷ : مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم	73
غزل شمارهٔ ۶۷۸ : با لعل او ز جوهر جان در گذشته‌ایم	86
غزل شمارهٔ ۶۷۹ : ما حاصل از جهان غم دلبر گرفته‌ایم	84
غزل شمارهٔ ۶۸۰ : ما قدح کشتی و دل را همچو دریا کرده‌ایم	71
غزل شمارهٔ ۶۸۱ : چون ما بکفر زلف تو اقرار کرده‌ایم	92
غزل شمارهٔ ۶۸۲ : به گدائی به سر کوی شما آمده‌ایم	69
غزل شمارهٔ ۶۸۳ : باز هشیار برون رفته و مست آمده‌ایم	87
غزل شمارهٔ ۶۸۴ : ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده‌ایم	76
غزل شمارهٔ ۶۸۵ : ما به نظارهٔ رویت بجهان آمده‌ایم	72
غزل شمارهٔ ۶۸۶ : کشتی ما کو که ما زورق درآب افکنده‌ایم	67
غزل شمارهٔ ۶۸۷ : اشارت کرده بودی تا بیایم	55
غزل شمارهٔ ۶۸۸ : ما ز رخ کار خویش پرده بر انداختیم	87
غزل شمارهٔ ۶۸۹ : ما دلی ایثار او کردیم و جانی یافتیم	83
غزل شمارهٔ ۶۹۰ : مردیم در خمار و شرابی نیافتیم	65
غزل شمارهٔ ۶۹۱ : آنکه لعلش عین آب زندگانی یافتیم	75
غزل شمارهٔ ۶۹۲ : ما نوای خویش را در بینوائی یافتیم	70
غزل شمارهٔ ۶۹۳ : دو جان وقف حریم حرم او کردیم	77
غزل شمارهٔ ۶۹۴ : اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم	59
غزل شمارهٔ ۶۹۵ : دل به دست غم سودای تو دادیم و شدیم	86
غزل شمارهٔ ۶۹۶ : گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم	85
غزل شمارهٔ ۶۹۷ : باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم	58
غزل شمارهٔ ۶۹۸ : شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم	80
غزل شمارهٔ ۶۹۹ : نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم	70
غزل شمارهٔ ۷۰۰ : ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم	110
غزل شمارهٔ ۷۰۱ : از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم	67
غزل شمارهٔ ۷۰۲ : داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم	87
غزل شمارهٔ ۷۰۳ : ما مست می لعل روان پرور یاریم	70
غزل شمارهٔ ۷۰۴ : اکنون که از بهشت نشان می‌دهد نسیم	96
غزل شمارهٔ ۷۰۵ : کی آمدی ز تتار ای صبای مشک نسیم	91
غزل شمارهٔ ۷۰۶ : ما جرعه چشانیم ولی خضر وشانیم	105
غزل شمارهٔ ۷۰۷ : خیزید ای میخوارگان تا خیمه بر گردون زنیم	91
غزل شمارهٔ ۷۰۸ : خیز تا برگ صبوحی بچمن ساز کنیم	79
غزل شمارهٔ ۷۰۹ : خیز تا باده در پیاله کنیم	76
غزل شمارهٔ ۷۱۰ : نشان دل بی نشان از که جویم	99
غزل شمارهٔ ۷۱۱ : دلداده‌ایم وز پی دلدار می‌رویم	74
غزل شمارهٔ ۷۱۲ : درد دل خویش با که گویم	77
غزل شمارهٔ ۷۱۳ : ز باد نکهت دو تات می‌جوئیم	77
غزل شمارهٔ ۷۱۴ : ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان	87
غزل شمارهٔ ۷۱۵ : ای رخت شمع بت پرستان شمع بیرون بر از شبستان	89
غزل شمارهٔ ۷۱۶ : ای رخ تو قبلهٔ خورشید پرستان	75
غزل شمارهٔ ۷۱۷ : چه خوشست باده خوردن به صبوح در گلستان	95
غزل شمارهٔ ۷۱۸ : ای چشم تو چشم‌بند مستان	99
غزل شمارهٔ ۷۱۹ : ببوستان می گل بوی لاله گون مستان	91
غزل شمارهٔ ۷۲۰ : نرگس مستت فتنهٔ مستان	79
غزل شمارهٔ ۷۲۱ : ای بوستان عارض تو گلستان جان	74
غزل شمارهٔ ۷۲۲ : ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان	104
غزل شمارهٔ ۷۲۳ : ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان	91
غزل شمارهٔ ۷۲۴ : ای می لعل تو کام رندان	71
غزل شمارهٔ ۷۲۵ : به من رسید نوید وصال دلداران	95
غزل شمارهٔ ۷۲۶ : چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران	78
غزل شمارهٔ ۷۲۷ : ای غمزهٔ جادویت افسونگر بیماران	75
غزل شمارهٔ ۷۲۸ : تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران	87
غزل شمارهٔ ۷۲۹ : چه خوش باشد میان لاله زاران	83
غزل شمارهٔ ۷۳۰ : ای نسیم سحری بوی بهارم برسان	87
غزل شمارهٔ ۷۳۱ : ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان	82
غزل شمارهٔ ۷۳۲ : یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان	90
غزل شمارهٔ ۷۳۳ : در تابم از دو هندوی آتش پرستشان	74
غزل شمارهٔ ۷۳۴ : خوشا چشمی که بیند روی ترکان	83
غزل شمارهٔ ۷۳۵ : خوشا صبح و صبوحی با همالان	108
غزل شمارهٔ ۷۳۶ : ای کفر سر زلف تو غارتگر ایمان	86
غزل شمارهٔ ۷۳۷ : دلا از جان زبان درکش که جانان	70
غزل شمارهٔ ۷۳۸ : زهی روی تو صبح شب نشینان	79
غزل شمارهٔ ۷۳۹ : ای زلف تو زنجیر دل حلقه ربایان	83
غزل شمارهٔ ۷۴۰ : سخن عشق نشاید بر هر کس گفتن	115
غزل شمارهٔ ۷۴۱ : نه درد عشق می‌یارم نهفتن	66
غزل شمارهٔ ۷۴۲ : نی نگر با اهل دل هر دم بمعنی در سخن	74
غزل شمارهٔ ۷۴۳ : دوش چون از لعل میگون تو می‌گفتم سخن	69
غزل شمارهٔ ۷۴۴ : هندوی آن کاکل ترکانه می‌باید شدن	87
غزل شمارهٔ ۷۴۵ : بسی خون جگر دارد سر زلف تو در گردن	98
غزل شمارهٔ ۷۴۶ : بر اشکم کهربا آبیست روشن	67
غزل شمارهٔ ۷۴۷ : ترا که گفت که قصد دل شکستهٔ ما کن	72
غزل شمارهٔ ۷۴۸ : ای خواجه مرا با می و میخانه رها کن	61
غزل شمارهٔ ۷۴۹ : وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن	106
غزل شمارهٔ ۷۵۰ : ای صبا احوال دل با آن صنم تقریر کن	78
غزل شمارهٔ ۷۵۱ : خویش را در کوی بیخویشی فکن	102
غزل شمارهٔ ۷۵۲ : امشب ای یار قصد خواب مکن	97
غزل شمارهٔ ۷۵۳ : جان بده یا دگر اندیشهٔ جانانه مکن	74
غزل شمارهٔ ۷۵۴ : ای باد سحرگاهی زینجا گذری کن	64
غزل شمارهٔ ۷۵۵ : بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن	85
غزل شمارهٔ ۷۵۶ : بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن	87
غزل شمارهٔ ۷۵۷ : هر کس که برگرفت دل از جان چنانکه من	80
غزل شمارهٔ ۷۵۸ : گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون	89
غزل شمارهٔ ۷۵۹ : ای سر زلف تو لیلی و جهانی مجنون	101
غزل شمارهٔ ۷۶۰ : به عقل کی متصور شود فنون جنون	107
غزل شمارهٔ ۷۶۱ : زبان خامه نتواند حدیث دل بیان کردن	93
غزل شمارهٔ ۷۶۲ : سنبل سیه بر سمن مزن	103
غزل شمارهٔ ۷۶۳ : خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن	246
غزل شمارهٔ ۷۶۴ : ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن	74
غزل شمارهٔ ۷۶۵ : خیز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بین	59
غزل شمارهٔ ۷۶۶ : هر زمان آهنگ بیزاریش بین	90
غزل شمارهٔ ۷۶۷ : زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین	56
غزل شمارهٔ ۷۶۸ : ای شام زلفت بتخانهٔ چین	88
غزل شمارهٔ ۷۶۹ : تحیتی چو هوای ریاض خلد برین	83
غزل شمارهٔ ۷۷۰ : آن لب شیرین همچون جان شیرین	77
غزل شمارهٔ ۷۷۱ : کیست که گوید ببارگاه سلاطین	89
غزل شمارهٔ ۷۷۲ : هرکه شد با ساکنان عالم علوی قرین	64
غزل شمارهٔ ۷۷۳ : نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین	98
غزل شمارهٔ ۷۷۴ : سرو را گل یار نبود گر بود نبود چنین	81
غزل شمارهٔ ۷۷۵ : صید شیران می‌کند آهوی روبه باز او	79
غزل شمارهٔ ۷۷۶ : ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او	63
غزل شمارهٔ ۷۷۷ : آب آتش می‌رود زان لعل آتش فام او	72
غزل شمارهٔ ۷۷۸ : خوشا کشته برطرف میدان او	71
غزل شمارهٔ ۷۷۹ : به آفتاب جهانتاب سایه پرور تو	80
غزل شمارهٔ ۷۸۰ : ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو	62
غزل شمارهٔ ۷۸۱ : ای هیچ در میان نه ز موی میان تو	61
غزل شمارهٔ ۷۸۲ : برو ای باد بدانسوی که من دانم و تو	77
غزل شمارهٔ ۷۸۳ : ای شب قدر بیدلان طرهٔ دلربای تو	92
غزل شمارهٔ ۷۸۴ : ای چراغ دیدهٔ جان روی تو	94
غزل شمارهٔ ۷۸۵ : ای طبیب دل ریش از سر بیمار مرو	72
غزل شمارهٔ ۷۸۶ : صبحست ساقیا می چون آفتاب کو	96
غزل شمارهٔ ۷۸۷ : دوش می‌کردم سوال از جان که آن جانانه کو	58
غزل شمارهٔ ۷۸۸ : مرا ز هجر تو امید زندگانی کو	71
غزل شمارهٔ ۷۸۹ : که بر ز سرو روان تو خورد راست بگو	78
غزل شمارهٔ ۷۹۰ : ای صبا حال جگر گوشهٔ ما چیست بگو	65
غزل شمارهٔ ۷۹۱ : نفحهٔ گلشن عشق از نفس ما بشنو	71
غزل شمارهٔ ۷۹۲ : آن عید نیکوان بدر آمد بعیدگاه	79
غزل شمارهٔ ۷۹۳ : ای سنبلهٔ زلف تو خرمن زده بر ماه	90
غزل شمارهٔ ۷۹۴ : ای روانم بلب لعل تو آورده پناه	54
غزل شمارهٔ ۷۹۵ : مه بی مهر من ز شعر سیاه	81
غزل شمارهٔ ۷۹۶ : روی این چرخ سیه روی ستمکاره سیاه	101
غزل شمارهٔ ۷۹۷ : ای دلم جان و جهان در راه جانان باخته	86
غزل شمارهٔ ۷۹۸ : ای حبش بر چین و چین در زنگبار انداخته	90
غزل شمارهٔ ۷۹۹ : قدحی ده ای برآتش تتقی ز آب بسته	93
غزل شمارهٔ ۸۰۰ : ای از شب قمرسا بر مه نقاب بسته	71
غزل شمارهٔ ۸۰۱ : ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته	103
غزل شمارهٔ ۸۰۲ : ای سنبل تازه دسته بسته	94
غزل شمارهٔ ۸۰۳ : خسرو گل بین دگر ملک سکندر یافته	82
غزل شمارهٔ ۸۰۴ : ای سر زلف تو درحلقه و تاب افتاده	75
غزل شمارهٔ ۸۰۵ : ای ملک دلم خراب کرده	95
غزل شمارهٔ ۸۰۶ : تخت خیری بین دگر بر تختهٔ خارا زده	102
غزل شمارهٔ ۸۰۷ : ای لبت خنده بر شراب زده	54
غزل شمارهٔ ۸۰۸ : ای خوشا مست و خراب اندر خرابات آمده	75
غزل شمارهٔ ۸۰۹ : آن ترک بلغاری نگر با چشم خونخوار آمده	97
غزل شمارهٔ ۸۱۰ : چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده	101
غزل شمارهٔ ۸۱۱ : ای پسر دامن اهل قدم از دست مده	88
غزل شمارهٔ ۸۱۲ : ای بی تو مرا پر آب دیده	77
غزل شمارهٔ ۸۱۳ : زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده	98
غزل شمارهٔ ۸۱۴ : زهی ربوده خیال تو خوابم از دیده	82
غزل شمارهٔ ۸۱۵ : زهی جمال تو خورشید مشرق دیده	69
غزل شمارهٔ ۸۱۶ : بساز چارهٔ این دردمند بیچاره	78
غزل شمارهٔ ۸۱۷ : برآمد ماهم از میدان سواره	44
غزل شمارهٔ ۸۱۸ : ترک من هر لحظه گیرد با من از سر خرخشه	79
غزل شمارهٔ ۸۱۹ : پری رخا منه از دست یکزمان شیشه	85
غزل شمارهٔ ۸۲۰ : ای از گل رخسار تو خون در دل لاله	95
غزل شمارهٔ ۸۲۱ : ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله	86
غزل شمارهٔ ۸۲۲ : دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه	84
غزل شمارهٔ ۸۲۳ : پرواز کن ای مرغ و بگلزار فرود آی	94
غزل شمارهٔ ۸۲۴ : باز هر چند که در دست شهان دارد جای	80
غزل شمارهٔ ۸۲۵ : از برای دلم ای مطربهٔ پرده‌سرای	92
غزل شمارهٔ ۸۲۶ : مهست یا رخ آن آفتاب مهر افزای	82
غزل شمارهٔ ۸۲۷ : پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای	110
غزل شمارهٔ ۸۲۸ : ای روضهٔ رضوان ز سر کوی تو بابی	69
غزل شمارهٔ ۸۲۹ : ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی	89
غزل شمارهٔ ۸۳۰ : بیار ای لعبت ساقی شرابی	81
غزل شمارهٔ ۸۳۱ : زهی اشکم ز شوق لعل میگون تو عنابی	81
غزل شمارهٔ ۸۳۲ : دلا تا طلعت سلمی نیابی	82
غزل شمارهٔ ۸۳۳ : خود پرستی مکن ار زانکه خدا می‌طلبی	73
غزل شمارهٔ ۸۳۴ : ترک صورت کن اگر عالم معنی طلبی	99
غزل شمارهٔ ۸۳۵ : در باغ چون بالای تو سروی ندیدم راستی	97
غزل شمارهٔ ۸۳۶ : یا من قریرة مقلتی لقیاک غایة منیتی	68
غزل شمارهٔ ۸۳۷ : چو دستان برکشد مرغ صراحی	98
غزل شمارهٔ ۸۳۸ : ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی	95
غزل شمارهٔ ۸۳۹ : چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی	99
غزل شمارهٔ ۸۴۰ : گفتمش از چه دلم بردی و خونم خوردی	81
غزل شمارهٔ ۸۴۱ : چه کرده‌ام که به یک بارم از نظر بفکندی	79
غزل شمارهٔ ۸۴۲ : کجا باز آید آن مرغی که با من همقفس بودی	74
غزل شمارهٔ ۸۴۳ : یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی	82
غزل شمارهٔ ۸۴۴ : گر آن مه در نظر بودی چه بودی	74
غزل شمارهٔ ۸۴۵ : ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی	91
غزل شمارهٔ ۸۴۶ : هیچ شکر چو آن دهان دیدی	53
غزل شمارهٔ ۸۴۷ : چه خوش باشد دمی با دوستداری	80
غزل شمارهٔ ۸۴۸ : تو آن ماه زهره جبینی و آن سرو لاله عذاری	107
غزل شمارهٔ ۸۴۹ : یا باری البرایا یا زاری الذراری	81
غزل شمارهٔ ۸۵۰ : آب رخ ما بری و باد شماری	80
غزل شمارهٔ ۸۵۱ : ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری	81
غزل شمارهٔ ۸۵۲ : ای نفس مشک بیز باد بهاری	73
غزل شمارهٔ ۸۵۳ : بخوبی چو یار من نباشد یاری	78
غزل شمارهٔ ۸۵۴ : ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری	87
غزل شمارهٔ ۸۵۵ : ای که بر دیدهٔ صاحب‌نظران می‌گذری	101
غزل شمارهٔ ۸۵۶ : گل سوری دگر بجلوه گری	102
غزل شمارهٔ ۸۵۷ : چو چشم مست تو با خواب می‌کند بازی	80
غزل شمارهٔ ۸۵۸ : میا در قلب عشق ایدل که بازی نیست جانبازی	70
غزل شمارهٔ ۸۵۹ : گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی	75
غزل شمارهٔ ۸۶۰ : سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی	91
غزل شمارهٔ ۸۶۱ : اگر تو عشق نبازی بعمر خویش چه نازی	93
غزل شمارهٔ ۸۶۲ : صبح وصل از افق مهر بر آید روزی	81
غزل شمارهٔ ۸۶۳ : ای آفتاب رویت در اوج دلفروزی	77
غزل شمارهٔ ۸۶۴ : در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی	73
غزل شمارهٔ ۸۶۵ : تو چون قربان نمی‌گردی کجا همکیش ما باشی	62
غزل شمارهٔ ۸۶۶ : گر بفریب می‌کشی ور بعتاب می‌کشی	63
غزل شمارهٔ ۸۶۷ : یا حادی‌النیاق قد ذبت فی‌الفراق	61
غزل شمارهٔ ۸۶۸ : شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی	111
غزل شمارهٔ ۸۶۹ : تشنه‌ام تا بکی آخر بده آبی ساقی	78
غزل شمارهٔ ۸۷۰ : تبسمت الزهر والمزن باک	88
غزل شمارهٔ ۸۷۱ : دلکم برد بغارت ز برم دلبرکی	110
غزل شمارهٔ ۸۷۲ : چون نیست ما را با او وصالی	87
غزل شمارهٔ ۸۷۳ : دوش بر طرف چمن گلبانگ می‌زد بلبلی	86
غزل شمارهٔ ۸۷۴ : خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی	62
غزل شمارهٔ ۸۷۵ : راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی	79
غزل شمارهٔ ۸۷۶ : یا من الیک میلی قف ساعة قبیلی	75
غزل شمارهٔ ۸۷۷ : یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی	78
غزل شمارهٔ ۸۷۸ : گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی	65
غزل شمارهٔ ۸۷۹ : کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی	53
غزل شمارهٔ ۸۸۰ : ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می	73
غزل شمارهٔ ۸۸۱ : ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی	89
غزل شمارهٔ ۸۸۲ : روی تو گر بدیدمی جان بتو بر فشاندمی	74
غزل شمارهٔ ۸۸۳ : حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می	57
غزل شمارهٔ ۸۸۴ : بادهٔ گلگون مرا و طلعت سلمی	97
غزل شمارهٔ ۸۸۵ : ای از حیای لعل لبت آب گشته می	68
غزل شمارهٔ ۸۸۶ : ز تو با تو راز گویم به زبان بی‌زبانی	86
غزل شمارهٔ ۸۸۷ : خرامنده سروی به رخ گلستانی	80
غزل شمارهٔ ۸۸۸ : چون نداری جان معنی معنی جانرا چه دانی	73
غزل شمارهٔ ۸۸۹ : ایا صبا خبری کن مرا از آن که تو دانی	90
غزل شمارهٔ ۸۹۰ : برو ای باد بهاری بدیاری که تو دانی	111
غزل شمارهٔ ۸۹۱ : کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی	90
غزل شمارهٔ ۸۹۲ : به سر ماه فکنده طیلسانی	66
غزل شمارهٔ ۸۹۳ : دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی	61
غزل شمارهٔ ۸۹۴ : دی سیر برآمد دلم از روز جوانی	74
غزل شمارهٔ ۸۹۵ : گهم رانی و گه دشنام خوانی	109
غزل شمارهٔ ۸۹۶ : چگونه سرو روان گویمت که عین روانی	92
غزل شمارهٔ ۸۹۷ : سقی الله ایام وصل الغوانی	52
غزل شمارهٔ ۸۹۸ : اروض الخلدام مغنی الغوانی	94
غزل شمارهٔ ۸۹۹ : بدینسان که از ما جهانی جهانی	82
غزل شمارهٔ ۹۰۰ : نه آخر تو آنی که ما را زیانی	86
غزل شمارهٔ ۹۰۱ : مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی	112
غزل شمارهٔ ۹۰۲ : در باز جان گر آرزوی جان طلب کنی	95
غزل شمارهٔ ۹۰۳ : ای دل اگر دیو نئی ملک سلیمان چکنی	89
غزل شمارهٔ ۹۰۴ : شاید آنزلف شکن بر شکن ار می‌شکنی	79
غزل شمارهٔ ۹۰۵ : نه عهد کرده‌ئی آخر که قصد ما نکنی	94
غزل شمارهٔ ۹۰۶ : مهر سلمی ورزی و دعوی سلمانی کنی	94
غزل شمارهٔ ۹۰۷ : ای لاله زار آتش روی تو آب روی	93
غزل شمارهٔ ۹۰۸ : مستی ز چشم دلکش میگون یار جوی	73
غزل شمارهٔ ۹۰۹ : ای صبا با بلبل خوشگوی گوی	190
غزل شمارهٔ ۹۱۰ : جان پرورم گهی که تو جانان من شوی	75
غزل شمارهٔ ۹۱۱ : ایکه گوئی کز چه رو سر گشته می‌کردی چو گوی	111
غزل شمارهٔ ۹۱۲ : چون نی سر گشتهٔ چوگان چو گوی	72
غزل شمارهٔ ۹۱۳ : ای سبزه دمانیده بگرد قمر از موی	91
غزل شمارهٔ ۹۱۴ : ای میان تو چو یک موی و دهان یکسر موی	76
غزل شمارهٔ ۹۱۵ : ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی	60
غزل شمارهٔ ۹۱۶ : ای آینه قدرت بیچون الهی	114
غزل شمارهٔ ۹۱۷ : گر تو شیرین شکر لب بشکر خنده در آئی	91
غزل شمارهٔ ۹۱۸ : چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی	118
غزل شمارهٔ ۹۱۹ : خوشا وقتی که از بستانسرائی	98
غزل شمارهٔ ۹۲۰ : ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی	145
غزل شمارهٔ ۹۲۱ : گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی	127
غزل شمارهٔ ۹۲۲ : ایکه عنبر ز سر زلف تو دارد بوئی	110
غزل شمارهٔ ۹۲۳ : برخیز که بنشیند فریاد ز هر سوئی	101
غزل شمارهٔ ۹۲۴ : ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی	108
غزل شمارهٔ ۹۲۵ : من کیم زاری نزار افتاده‌ئی	126
غزل شمارهٔ ۹۲۶ : از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئی	77
غزل شمارهٔ ۹۲۷ : گرد ماه از مشک چنبر کرده‌ئی	116
غزل شمارهٔ ۹۲۸ : از لب شیرین چون شکر نبات آورده‌ئی	108
غزل شمارهٔ ۹۲۹ : این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده‌ئی	74
غزل شمارهٔ ۹۳۰ : دیشب ای باد صبا گوئی که جائی بوده‌ئی	114
غزل شمارهٔ ۹۳۱ : آتش اندر آب هرگز دیده‌ئی	87
غزل شمارهٔ ۹۳۲ : دوش پیری یافتم در گوشهٔ میخانه‌ئی	95