🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۴۳ : ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله

(ثبت: 167870)

ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله

می خور ز جام و بلبله با ما خور و با ما نشین

مشک از هلال انگیختی وز لاله عنبر بیختی

وز مه فرود آویختی کرده به چنگ اندر عجین

از هیچ مادر یا پدر چون تو نزاید یک پسر

خورشیدی ای جان یا قمر گر دل ببردی شو ببین

ای ماهرو نیکو سیر ای روی چو شمس و قمر

من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین

کس را چو تو گل سور نی در خلد چون تو حور نی

در پردهٔ زنبور نی چون دو لب تو انگبین

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا