🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار غزلیات
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : احسنت و زه ای نگار زیبا 119
غزل شمارهٔ ۲ : جمالت کرد جانا هست ما را 166
غزل شمارهٔ ۳ : بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا 96
غزل شمارهٔ ۴ : باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را 131
غزل شمارهٔ ۵ : باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را 139
غزل شمارهٔ ۶ : می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را 124
غزل شمارهٔ ۷ : جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را 89
غزل شمارهٔ ۸ : انعم‌الله صباح ای پسرا 141
غزل شمارهٔ ۹ : ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را 130
غزل شمارهٔ ۱۰ : در ده پسرا می مروق را 116
غزل شمارهٔ ۱۱ : چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را 94
غزل شمارهٔ ۱۲ : مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را 83
غزل شمارهٔ ۱۳ : ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را 140
غزل شمارهٔ ۱۴ : ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را 114
غزل شمارهٔ ۱۵ : من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا 90
غزل شمارهٔ ۱۶ : نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا 189
غزل شمارهٔ ۱۷ : ای به بر کرده بی وفایی را 100
غزل شمارهٔ ۱۸ : مرحبا مرحبا برای هلالا 102
غزل شمارهٔ ۱۹ : ای همه خوبی در آغوش شما 72
غزل شمارهٔ ۲۰ : ای ز عشقت روح را آزارها 106
غزل شمارهٔ ۲۱ : ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها 121
غزل شمارهٔ ۲۲ : ما باز دگر باره برستیم ز غمها 99
غزل شمارهٔ ۲۳ : فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب 87
غزل شمارهٔ ۲۴ : از آن می خوردن عشقست دایم کار من هر شب 107
غزل شمارهٔ ۲۵ : ای لعبت صافی صفات ای خوشتر از آب حیات 103
غزل شمارهٔ ۲۶ : دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت 77
غزل شمارهٔ ۲۷ : این رنگ نگر که زلفش آمیخت 68
غزل شمارهٔ ۲۸ : تا نقش خیال دوست با ماست 382
غزل شمارهٔ ۲۹ : از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست 97
غزل شمارهٔ ۳۰ : ی مسلمانان مرا در عشق آن بت غیرتست 70
غزل شمارهٔ ۳۱ : ماهرویا در جهان آوازهٔ تست 63
غزل شمارهٔ ۳۲ : تا گل لعل روی بنمودست 100
غزل شمارهٔ ۳۳ : این چه جمالست و ناز کز تو در ایام تست 84
غزل شمارهٔ ۳۴ : تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست 74
غزل شمارهٔ ۳۵ : ماه شب گمرهان عارض زیبای تست 132
غزل شمارهٔ ۳۶ : بر دوزخ هم کفر و هم ایمان تراست 98
غزل شمارهٔ ۳۷ : تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست 95
غزل شمارهٔ ۳۸ : ای صنم در دلبری هم دست و هم دستان تراست 60
غزل شمارهٔ ۳۹ : هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست 134
غزل شمارهٔ ۴۰ : راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست 92
غزل شمارهٔ ۴۱ : ای پر در گوش من ز چنگت 117
غزل شمارهٔ ۴۲ : توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست 78
غزل شمارهٔ ۴۳ : زان چشم پر از خمار سرمست 82
غزل شمارهٔ ۴۴ : دوست چنان باید کان منست 100 1
غزل شمارهٔ ۴۵ : تا خیال آن بت قصاب در چشم من است 96
غزل شمارهٔ ۴۶ : ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست 79
غزل شمارهٔ ۴۷ : ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست 93
غزل شمارهٔ ۴۸ : دارم سر خاک پایت ای دوست 146
غزل شمارهٔ ۴۹ : روی تو ای دلفروز گر نه چو ماهست 91
غزل شمارهٔ ۵۰ : گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست 79
غزل شمارهٔ ۵۱ : گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست 81
غزل شمارهٔ ۵۲ : کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست 123
غزل شمارهٔ ۵۳ : ای ساقی می بیار پیوست 66
غزل شمارهٔ ۵۴ : سبب عاشقان نه نیکوییست 92
غزل شمارهٔ ۵۵ : نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست 133
غزل شمارهٔ ۵۶ : ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست 92
غزل شمارهٔ ۵۷ : عشق بازیچه و حکایت نیست 172
غزل شمارهٔ ۵۸ : ای پسر عشق را بدایت نیست 165
غزل شمارهٔ ۵۹ : هر کرا درد بی نهایت نیست 126
غزل شمارهٔ ۶۰ : چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست 87
غزل شمارهٔ ۶۱ : معشوقه از آن ظریفتر نیست 98
غزل شمارهٔ ۶۲ : جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست 97
غزل شمارهٔ ۶۳ : جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست 99
غزل شمارهٔ ۶۴ : عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست 133
غزل شمارهٔ ۶۵ : کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت 100
غزل شمارهٔ ۶۶ : سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت 63
غزل شمارهٔ ۶۷ : زینهاد این یادگار از دست رفت 85
غزل شمارهٔ ۶۸ : عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت 107
غزل شمارهٔ ۶۹ : هر آن روزی که باشم در خرابات 98
غزل شمارهٔ ۷۰ : تا سوی خرابات شد آن شاه خرابات 116
غزل شمارهٔ ۷۱ : چه خواهی کرد قرایی و طامات 95
غزل شمارهٔ ۷۲ : نخواهم من طریق و راه طامات 58
غزل شمارهٔ ۷۳ : گل به باغ آمده تقصیر چراست 84
غزل شمارهٔ ۷۴ : ای مستان خیزید که هنگام صبوحست 85
غزل شمارهٔ ۷۵ : رازی ز ازل در دل عشاق نهانست 226
غزل شمارهٔ ۷۶ : راه فقرست ای برادر فاقه در وی رفتنست 119
غزل شمارهٔ ۷۷ : دوش رفتم به سر کوی به نظارهٔ دوست 86
غزل شمارهٔ ۷۸ : اندر دل من عشق تو نور یقینست 88
غزل شمارهٔ ۷۹ : شور در شهر فگند آن بت زنارپرست 84
غزل شمارهٔ ۸۰ : در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست 91
غزل شمارهٔ ۸۱ : ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست 86
غزل شمارهٔ ۸۲ : هر که در راه عشق صادق نیست 103
غزل شمارهٔ ۸۳ : ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست 73
غزل شمارهٔ ۸۴ : در دل آن را که روشنایی نیست 95
غزل شمارهٔ ۸۵ : دان و آگه باش اگر شرطی نباشد با منت 89
غزل شمارهٔ ۸۶ : نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد 95
غزل شمارهٔ ۸۷ : معشوق به سامان شد تا باد چنین باد 133
غزل شمارهٔ ۸۸ : دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد 97
غزل شمارهٔ ۸۹ : روزی دل من مرا نشان داد 75
غزل شمارهٔ ۹۰ : تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد 60
غزل شمارهٔ ۹۱ : این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد 78
غزل شمارهٔ ۹۲ : تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد 70
غزل شمارهٔ ۹۳ : ایام چو من عاشق جانباز نیابد 93
غزل شمارهٔ ۹۴ : مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد 168
غزل شمارهٔ ۹۵ : کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد 137
غزل شمارهٔ ۹۶ : آنکس که ز عاشقی خبر دارد 71
غزل شمارهٔ ۹۷ : دلم با عشق آن بت کار دارد 78
غزل شمارهٔ ۹۸ : آنرا که خدا از قلم لطف نگارد 88
غزل شمارهٔ ۹۹ : با من بت من تیغ جفا آخته دارد 85
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : نور رخ تو قمر ندارد 121
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : آنی که چو تو گردش ایام ندارد 103
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : تا لب تو آنچه بهتر آن برد 99
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد 84
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : زلف پر تابت مرا در تاب کرد 92
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : عاشقی تا در دل ما راه کرد 86
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد 86
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : روی خوبت نهان چه خواهی کرد 86
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : ناز را رویی بباید همچو ورد 120
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد 82
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : صحبت معشوق انتظار نیرزد 81
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد 92
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : خوبت آراست ای غلام ایزد 87
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد 98
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد 83
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد 61
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد 114
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : معشوق که او چابک و چالاک نباشد 80
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : هر دل که قرین غم نباشد 75
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد 120
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : از دوست به هر جوری بیزار نباید شد 94
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد 70
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد 64
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند 76
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند 74
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : وصال حالت اگر عاشقی حلال کند 94
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : مردمان دوستی چنین نکنند 85
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : گر سال عمر من به سر آید روا بود 89
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود 85
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : چون دو زلفین تو کمند بود 70
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : عاشق و یار یار باید بود 77
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : هزار سال به امید تو توانم بود 112
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود 110
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود 85
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود 96
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : با او دلم به مهر و مودت یگانه بود 135
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود 88
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود 90
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : ای یار بی تکلف ما را نبید باید 109
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : ترا باری چو من گر یار باید 93
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید 108
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : لشکر شب رفت و صبح اندر رسید 103
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد 66
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : معشوق مرا ره قلندر زد 77
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : روزی بت من مست به بازار برآمد 79
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : هر که در کوی خرابات مرا بار دهد 99
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : دوش ما را در خراباتی شب معراج بود 91
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : هر که در عاشقی تمام بود 92
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : هر که در بند خویشتن نبود 97
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود 71
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : هر کو به خرابات مرا راه نماید 92
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید 80
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید 75
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : بیهوده چه شینید اگر مرد مصافید 78
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : عاشق مشوید اگر توانید 79
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : هر که او معشوق دارد گو چو من عیار دار 114
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : ای من غلام عشق که روزی هزار بار 87
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : جانا ز غم عشق تو من زارم من زار 135
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : مارا مدار خوار که ما عاشقیم و زار 82
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار 68
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی خمار 93
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : زینهار ای یار گلرخ زینهار 62
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار 77
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : هر کرا در دل بود بازار یار 95
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر 84
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : ماهی که ز رخسارش فتنه‌ست به چین اندر 69
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : غریبیم چون حسنت ای خوش پسر 80
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : تا کی از ناموس هیهات ای پسر 105
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : راحتی جان را به گفتار ای پسر 62
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : صبح پیروزی برآمد زود بر خیز ای پسر 93
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : حلقهٔ زلف تو در گوش ای پسر 53
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر 75
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : ماه مجلس خوانمت یا سرو بستان ای پسر 89
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : من ترا ام حلقه در گوش ای پسر 84
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر 104
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر 80
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : همواره جفا کردن تا کی بود ای دلبر 85
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر 92
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر 146
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : ساقیا می ده و نمی کم گیر 120
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : هر زمان چنگ بر کنار مگیر 128
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : سکوت معنویان را بیا و کار بساز 113
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز 98
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز 90
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : دلبر من عین کمالست و بس 79
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس 78
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس 83
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس 83
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : ای ز ما سیر آمده بدرود باش 70
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : ای ز خوبی مست هان هشیار باش 91
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : ای سنایی دل بدادی در پی دلدار باش 82
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمار باش 83
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : ای پسر میخواره و قلاش باش 114
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : بامدادان شاه خود را دیده‌ام بر مرکبش 75
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش 85
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : ای جهان افروز دلبر ای بت خورشید فش 68
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش 83
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش 76
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش 110
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : بر من از عشقت شبیخون بود دوش 148
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش 70
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : از فلک در تاب بودم دی و دوش 99
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : در عشق تو ای نگار خاموش 77
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش 83
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش 100
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : چون نهی زلف تافته بر گوش 62
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : ای جور گرفته مذهب و کیش 131
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش 102
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : ای زلف تو تکیه کرده بر گوش 84
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : ای بس قدح درد که کردست دلم نوش 115
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : تا به بستانم نشاندی بر بساط انبساط 70
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : ای زلف تو بند و دام عاشق 89
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق 124
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : تا دل من صید شد در دام عشق 88
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : از حل و از حرام گذشتست کام عشق 129
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق 104
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : من کیستم ای نگار چالاک 67
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : ای بلبل وصل تو طربناک 154
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : در زلف تو دادند نگارا خبر دل 165
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : ای ساقی خیز و پر کن آن جام 92
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : هر شب نماز شام بود شادیم تمام 94
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته‌ام 104
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : دلبرا تا نامهٔ عزل از وصالت خوانده‌ام 80
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام 96
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : صنما تا بزیم بندهٔ دیدار توام 82
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : بستهٔ یار قلندر مانده‌ام 77
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : تا بر آن روی چو ماه آموختم 115
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : از همت عشق بافتوحم 116
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم 121
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : تا من به تو ای بت اقتدی کردم 108
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : دستی که به عهد دوست دادیم 144
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : ما عاشق همت بلندیم 112
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : خیز تا ما یک قدم بر فرق این عالم زنیم 102
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : خیز تا بر یاد عشق خوبرویان می‌زنیم 56
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : پسرا خیز تا صبوح کنیم 91
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم 102
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : گفتم از عشقش مگر بگریختم 71
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم 104
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم 87
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم 178
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : تا به رخسار تو نگه کردم 103
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : به دردم به دردم که اندیشه دارم 189
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : ای یار سر مهر و مراعات تو دارم 91
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم 142
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : الحق نه دروغ سخت زارم 64
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : می ده پسرا که در خمارم 131
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم 98
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم 93
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : روا داری که بی روی تو باشم 99
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم 88
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : چو دانستم که گردنده‌ست عالم 89
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : ای چهرهٔ تو چراغ عالم 90
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم 83
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : مسلم کن دل از هستی مسلم 123
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : ای ناگزران عقل و جانم 110
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : ای دیدن تو حیات جانم 98
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : آمد بر من جهان و جانم 85
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : به صفت گر چه نقش بی جانم 82
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : تا شیفتهٔ عارض گلرنگ فلانم 103
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم 76
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : از عشق ندانم که کیم یا به که مانم 140
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم 97
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : بی تو یک روز بود نتوانم 92
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم 87
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم 86
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم 105
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : تا کی ز تو من عذاب بینم 104
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : بی صحبت تو جهان نخواهم 114
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : ای دو زلفت دراز و بالا هم 102
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : ای به رخسار کفر و ایمان هم 103
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : لبیک زنان عشق ماییم 85
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : خورشید تویی و ذره ماییم 98
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : ما را میفگنید که ما اوفتاده‌ایم 76
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپرده‌ایم 69
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : از پی تو ز عدم ما به جهان آمده‌ایم 130
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده‌ایم 98
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم 92
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم 69
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم 145
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : سر بر خط عاشقی نهادیم 99
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : ما فوطه و فوطه پوش دیدیم 110
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : نه سیم نه دل نه یار داریم 108
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : آمد گه آنکه ساغر آریم 75
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : ما عشق روی آن نگاریم 71
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : خیز تا می خوریم و غم نخوریم 75
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم 57
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : ما قد ترا بنده‌تر از سرو روانیم 97
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : گرچه از جمع بی نیازانیم 94
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم 104
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم 101
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان 124
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : سنایی را یکی برهان ز ننگ و نام جان ای جان 75
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان 98
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : تماشا را یکی بخرام در بستان جان ای جان 80
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : جانا نخست ما را مرد مدام گردان 89
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : ای وصل تو دستگیر مهجوران 74
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان 99
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : چون در معشوق کوبی حلقه عاشق‌وار زن 79
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن 86
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : جام را نام ای سنایی گنج کن 93
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن 78
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : خانهٔ طاعات عمارت مکن 134
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : قومی که به افلاس گراید دل ایشان 74
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : جوانی کردم اندر کار جانان 89
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : ز دست مکر وز دستان جانان 106
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : همه جانست سر تا پای جانان 74
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : تخم بد کردن نباید کاشتن 81
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : نی‌نی به ازین باید با دوست وفا کردن 91
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن 82
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن 66
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن 81
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن 89
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن 96
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن 83
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : گر رهی خواهی زدن بر پردهٔ عشاق زن 89
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن 61
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن 85
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : ای رخ تو بهار و گلشن من 102
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : ای نگار دلبر زیبای من 84
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : گر کار بجز مستی اسکندر می من 85
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : ای دوست ره جفا رها کن 97
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن 85
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن 113
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : ای باد به کوی او گذر کن 112
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : غلاما خیز و ساقی را خبر کن 91
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : غریب و عاشقم بر من نظر کن 87
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن 79
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : ساقیا برخیز و می در جام کن 103
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن 110
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : جانا دل دشمنان حزین کن 73
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : چشمکان پیش من پر آب مکن 96
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : مکن آن زلف را چو دال مکن 119
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن 95
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : جانا اگر چه یار دگر می‌کنی مکن 76
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن 114
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : صبر کم گشت و عشق روز افزون 102
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : ای ماه ماهان چند ازین ای شاه شاهان چند ازین 120
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این 102
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این 88
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین 87
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین 98
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : جاوید زی ای تو جان شیرین 73
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : اسب را باز کشیدی در زین 91
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله 86
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین 85
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او 81
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : ای جهانی پر از حکایت تو 109
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : ای شکسته رونق بازار جان بازار تو 64
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : ای همه انصاف‌جویان بندهٔ بیداد تو 84
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : خنده گریند همی لاف زنان بر در تو 92
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو 75
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو 99
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : ای مونس جان من خیال تو 88
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو 84
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : موی چون کافور دارم از سر زلفین تو 124
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : تا کی از عشوه و بهانهٔ تو 97
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : عاشقم بر لعل شکرخای تو 102
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : باز افتادیم در سودای تو 91
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : ای گشته ز تابش صفای تو 86
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : ای کعبهٔ من در سرای تو 89
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : تا بدیدم زلف عنبرسای تو 103
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : ای ببرده آب آتش روی تو 73
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : باد عنبر برد خاک کوی تو 96
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : گر خسته دل همی نپسندی بیار رو 92
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : ای خواب ز چشم من برون شو 101
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : خه خه ای جان علیک عین‌الله 83
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : ای قوم مرا رنجه مدارید علی‌الله 140
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : ای ز آب زندگانی آتشی افروخته 110
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته 94
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : من نه ارزیزم ز کان انگیخته 61
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : ای نقاب از روی ماه آویخته 77
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : بردیم باز از مسلمانی زهی کافر بچه 101
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : آن جام لبالب کن و بردار مرا ده 75
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : ساقیا مستان خواب‌آلوده را آواز ده 76
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : ای من مه نو به روی تو دیده 120
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده 64
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده 83
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده 114
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله 70
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه 92
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : پر کن صنما هلاقنینه 86
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : جان جز پیش خود چمانه منه 73
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانه‌ای 83
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : سینه مکن گرچه سمن سینه‌ای 87
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره‌ای 118
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : این چه رنگست برین گونه که آمیخته‌ای 55
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : ای جان و جهان من کجایی 87
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی 70
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی 126
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی 63
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی 72
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : ای پیشهٔ تو جفانمایی 92
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی 99
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : آخر شرمی بدار چند ازین بدخویی 102
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : بتا پای این ره نداری چه پویی 78
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : کودکی داشتم خراباتی 83
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی 65
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : غالیه بر عاج برآمیختی 76
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی 80
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی 71
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی 94
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : دلا تا کی سر گفتار داری 95
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : آن دلبر عیار من ار یار منستی 100
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی 92
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : صنما آن خط مشکین که فراز آوردی 88
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : ای راه ترا دلیل دردی 97
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : تا معتکف راه خرابات نگردی 79
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی 106
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی 100
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : دلم بردی و جان بر کار داری 100
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : روی چو ماه داری زلف سیاه داری 91
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : ای آنکه رخ چو ماه داری 81
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : انصاف بده که نیک یاری 83
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : در ره روش عشق چه میری چه اسیری 84
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : عشق و شراب و یار و خرابات و کافری 65
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری 94
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی 96
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : ای گل آبدار نوروزی 88
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی 100
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : لولو خوشاب من از چنگ شد یکبارگی 144
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی 90
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی 84
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : ای پسر گونه ز عشقت دست بر سر دارمی 147
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : تا به گرد روی آن شیرین پسر گردم همی 128
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : ای چشم و چراغ آن جهانی 134
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : ای زبدهٔ راز آسمانی 131
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : تو آفت عقل و جان و دینی 87
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی 103
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی 82
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی 131
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : عاشق نشوی اگر توانی 95
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : ربی و ربک‌الله ای ماه تو چه ماهی 96
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی 81
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی 95
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی 74
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : صبحدمان مست برآمد ز کوی 106