🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۷۰ : دشوار عشق بر دلم آسان نمی‌کنی

(ثبت: 162932)

دشوار عشق بر دلم آسان نمی‌کنی

درد مرا به بوسی درمان نمی‌کنی

بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه

گفتن چه سود با تو که فرمان نمی‌کنی

هجر توام ز خون جگر طعمه می‌دهد

گر تو به خوان وصلش مهمان نمی‌کنی

با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم

کالا حدیث زر فراوان نمی‌کنی

جان می‌دهم به جای زر این نادره که تو

از زر حدیث می‌کنی از جان نمی‌کنی

یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم

قرب هزار جان که تو قربان نمی‌کنی

چون زور آزما شده دست جنون تو

خاقانیا تو فکر گریبان نمی‌کنی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا