🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۸۲ : ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند

(ثبت: 164309)

ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند

ای بسا فتنه که هر دم بجهان در فکند

کمر ار نکته‌ئی از وصف میانش گویم

خویشتن را بفضولی بمیان در فکند

گر در آن صورت زیبا نگرد صورتگر

قلم از حیرت رویش ز بنان در فکند

تا چرا نرگس مست تو بقصد دل من

هردم از غمزه خدنگی بکمان در فکند

بشکرخنده در آور نه یقین می‌دانم

که دهان تو یقین را بگمان در فکند

باغبانرا چه تفاوت کند ار وقت سحر

بچمن بلبل شوریده فغان در فکند

قلم ار شرح دهد قصه اندوه فراق

ظاهر آنست که آتش بزبان درفکند

نرگس مست تو از کنج صوامع هر دم

زاهدی را بخرابات مغان در فکند

خواجو از شوق لب لعل تو هنگام صبوح

بقدح اشک چو یاقوت روان در فکند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا