🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۵۷ : گشت جهان همچو نگار ای غلام

(ثبت: 180653)

گشت جهان همچو نگار ای غلام

بادهٔ گلرنگ بیار ای غلام

با گل و با بلبل و با مل بهم

وصل‌طلب فصل بهار ای غلام

بلبل عاشق به صبوحی درست

می‌شنوی نالهٔ زار ای غلام

نرگس سرمست نگر کاو فکند

سر ز گرانی به کنار ای غلام

پیش نشین تازه بکن کار آب

بیش مبر آب ز کار ای غلام

آب بده زانکه جهان هر نفس

خاک کند چون تو هزار ای غلام

زخم خمارم چو به زاری بکشت

نوش خمارم ز خم آر ای غلام

روز چو شد باز نیاید دگر

چند کنی روز گذار ای غلام

چند شمار زر و زینت کنی

فکر کن از روز شمار ای غلام

نیستی آگه که دم واپسین

از تو برآرند دمار ای غلام

قصهٔ مرگم جگر و دل بسوخت

دست ازین قصه بدار ای غلام

واقعهٔ مشکل دارالغرور

برد ز عطار قرار ای غلام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا