🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۶۳ : خط مکش در وفا کزآن توام

(ثبت: 180659)

خط مکش در وفا کزآن توام

فتنهٔ خط دلستان توام

بی تو با چشم خون فشان همه شب

در غم لعل درفشان توام

از دهانت چو گوش را خبر است

من چرا چشم بر دهان توام

از تو تا برکنار ماند دلم

بی تو چون موی از میان توام

نیم جان داشتم غم تو بسوخت

گر کنون زنده‌ام به جان توام

روی خود ز آستین مپوش که من

روی بر خاک آستان توام

می ندانم من سبکدل هیچ

تا چرا رایگان گران توام

کینه‌گیری ز من نکو نبود

چون تو دانی که مهربان توام

چون زنم در هوای تو پر و بال

که نه من مرغ آشیان توام

همچو عطار مانده باده به دست

کمترین سگ ز چاکران توام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا