🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۰۱ : ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم

(ثبت: 180797)

ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم

دادیم دل از دست و پی یار گرفتیم

دعوی دو کون از دل خود دور فکندیم

پس در ره جانان پی اسرار گرفتیم

از هر دو جهان مهر یکی را بگزیدیم

و از آرزوی او کم اغیار گرفتیم

گفتند خودی تو درین راه حجاب است

ترک خودی خویش به یکبار گرفتیم

ای بس که چو پروانهٔ پر سوخته از شمع

در کوی رجا دامن پندار گرفتیم

از کعبهٔ جان چون که ندیدیم نشانی

از کعبهٔ ظاهر ره خمار گرفتیم

از خرقه و تسبیح چو جز نام ندیدیم

چه خرقه چه تسبیح که زنار گرفتیم

زین دین به تزویر چو دل خیره فروماند

اندر ره دین شیوهٔ کفار گرفتیم

چون هرچه جز او هست درین راه حجاب است

پس ما به یقین مذهب عطار گرفتیم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا