🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳ : چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست

(ثبت: 162625)

چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست

چنان سخت کمان کوست ازو کام توان خاست

به وصل لب آن ماه به زر یافت توان راه

کز آن لب به یکی ماه یکی جام توان خواست

چو او تند کند خوی، مبر نام لب اوی

که حاجت ز چنان روی به هنگام توان خواست

به وصلش رسم این بار گر ایام شود یار

که یاری به چنین کار ز ایام توان خواست

دلی کافت جان جست دلارام چنان جست

نه زو صبر توان جست نه آرام توان خواست

مه خاقانی و مه‌کام که دارد طمع خام

کز آن فتنهٔ ایام چه انعام توان خواست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا