🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۲۴ : ای ز صفات لبت عقل به جان آمده

(ثبت: 180920)

ای ز صفات لبت عقل به جان آمده

از سر زلفت شکست در دو جهان آمده

چشمهٔ آب حیات بی‌لب سیراب تو

تشنه دایم شده خشک دهان آمده

نرگس خون‌ریز تو تیر جفا ریخته

دلشدگان تورا کار به جان آمده

پستهٔ تو در سخن تا شکرافشان شده

عقل ز تشویر او بسته دهان آمده

در طلب روی تو گرد جهان فراخ

ابرش فکرت مدام تنگ‌عنان آمده

عاشقت از جان و دل با دل و جان برطبق

پیش نثار رخت نعره‌زنان آمده

تا دل پر خون من جسته ز وصلت نشان

نام دلم گم شده و او به نشان آمده

چون شده روشن که نیست راه به تو تا ابد

جملهٔ عشاق را ره به کران آمده

تا که فتاده ز تو در دل عطار شور

مرغ دلش در قفس در خفقان آمده

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا