🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۹۷ : تیر خدنگ غمزه‌ات، از جان ما گذشت

(ثبت: 166727)

تیر خدنگ غمزه‌ات، از جان ما گذشت

بر ما ز غمزه تو چه گویم، چها گذشت

وقت صباح، بر سر شمع، از ممر باد

نگذشت، آن چه بر سر ما از صبا گذشت

در حیرتم، که باد به زلف تو، چون رسید

فی الجمله چون رسید از آنجا چرا گذشت

بر ما ز آب دیده شب، دوش تا به روز

باران محتن آمد و سیل بلا گذشت

یارب چه رفت، بر سر ما دوش، کان صنم

بیگانه وش، درآمد و بر آشنا گذشت

چندان گریستیم، که من بعد اگر کسی

آید به سوی ما نتواند ز ما گذشت

سلمان دوای درد دل، از کس طلب مکن

با درد خود بساز، که کار از دوا گذشت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا